فروید و یونگ

7 شب با معجزه مدیتیشن دوقلب از شنبه 16 دی ماه تا جمعه 22 دی ماه هر شب ساعت 22:00 (10 شب) در اینستاگرام دکتر آرام لایو داریم  

hashemi

کاربر ویژه
حتما برای شما هم تا کنون پیش آمده که با حالی متفاوت از خواب بیدار شدید و اولین سوالی که با شگفتی از خودتان پرسیده‌اید این بوده که،
چرا من چنین خواب عجیب و غریبی دیدم؟

بعد هم احتمالا به خاطر مشغله‌‎های فراوان، از کنار این رویا عبورکرده به انجام کارهای روزمره مشغول شده‌اید.

جالب است بدانید که فروید به کمک تحقیق کردن در مورد رویاها بود که به ضمیر ناهشیار پی برد و توانست مکتب روانکاوی را به جهان معرفی کند.
و یونگ از طریق بررسی کردن رویاهای افراد مختلف، به ناهشیار جمعی رسید.

اما از آن‌جا که زمانه‌ی بیش از حد منطقی ما، توجه چندانی به تخیل، استعاره و کلا هر چه که آغشته به رازآلودگی و ابهام باشد نمی‌کند،
ما از توجه به دنیای شگرف رویاهای خود غافل شده‌ایم.
توجه به رویاها می‌تواند باب کاملا جدیدی را در جهان درون ما بگشاید و در نهایت منجر به شناخت عمیق‌تری از خودمان گردد.
با این تفاوت که شاید هر کسی، شهامت ورود به این وادی غریب را نداشته باشد.

به قول تلمود:
"رویاهای تعبیر نشده به مانند نامه‌های باز نشده‌اند."

با استفاده از آرا و اندیشه‌های بزرگانی چون فروید، یونگ، فروم، یالوم و ... می‌توان پرده از این راز بزرگ برداشت.
 

hashemi

کاربر ویژه
نشانه‌های وجود ناخودآگاه
از اولین محرکهای فروید برای تحقیق در مورد ناخودآگاه.
بیماری به نام آنا .فروید با بروئر همکاری میکرده و اون موقع از هیپنوتیزم در روان درمانی استفاده میکردند. مجموعه همه ی گزارشهای فروید و بروئر در کتاب «آغاز روانکاوی» - انتشارات امیرکبیر آمده است.
بیماری آنا به اصطلاح روانکاوی هیستریه. یه فلج که منشا جسمی نداره و روانیه. او یه سری فلجیات پیدا کرد و بعضی مشکلات بلعی و بعضی عجیب غریب دیگه. ناگهانی پیدا میشه. فروید و بروئر با هیپنوتیزم خاطراتی رو از ذهن دختر بیرون میکشن که مربوط به قبل بیماریه. رویای عجیبی که اون موقع دیده. و وقتی این ها رو از ناخودآگاه به خودآگاه آوردند بیمار کامل خوب شد. گویا مکانیزمهایی وجود داره که بعضی اتفاقاتو از ذهن دور میریزه اما اون خاطرات وجود دارن. تا وقتی این خاطرات نامطلوب وجود دارن و قایمشون کردیم اثر بدشو رو زندگی میذارن و حتی میتونن ذهنو فلج کنن. وقتی تخلیه شدن، اصطلاحی که فروید و بروئر بکار می‌برند،‌ یعنی آوردن این خاطرات به خودآگاه و روبرویی باهاشون به راحتی بیمار می‌انجامد.

این انگیزه‌ای شد در فروید تا مکانیزم های ناخودآگاه را کشف کنه و روابط خودآگاه و ناخودآگاه مطالعه کند. این دوره‌ی اول کارش است که چیزی به نام هشیار ،ناهشیار و نیمه هشیارو بررسی میکنه. بعدها نیمه هشیار محو میشه. انگار خاطرات به طور طبیعی در نیمه هشیارند که وقتی سعی کنی و فکر کنی به یاد میاری. اما خاطرات تلخی هستند که عمدا فراموش شدن و سعی کنی به یاد نمیاری. یه خاطره در ناخودآگاه به جای فراموش شدن ممکن است تغییر شکل بدهد . و بعد وقتی به خودآگاه میاد سانسور میشه یه چیزهاییش کم و زیاد می‌شود. همه ی رویاها سانسور شده‌اند . چون خودآگاه در خواب هم اجازه نمیده خاطرات و افکار تلخ و بد مستقیم بیان. گاهی برعکس میشن گاهی نمادین .یه بار هم موقعی که رویا رو دارم تعریف میکنم ممکنه بازم سانسور پیدا کنه و بعضی جاهاشو عوض کنم یا یادم بره .یه بار دیگه هم سانسور موقعی که از رویابین پرسیده میشه فکر میکنی این یادآور چیه ،صورت میگیره. مثلا شخصی میگفت فلان کس در خواب هر چی هست یادآور مادرم نیست! .بنابراین فروید به مکانیزم ها و روابط خودآگاه و ناخودآگاه علاقمند میشه. دوره اول کار فروید به شدت تحت تاثیر کشف و بیان این مکانیزم‌هاست. چه راه‌هایی داریم که محتویات ناخودآگاه را بشناسیم. غیر از هیپنوتیزم چیزی که مورد علاقه ی فروید بود و ابزار مهمی براش محسوب میشد ، «تداعی آزاده» . بیمار در شرایطی که فکر نمی کنه و در اثر تداعی آزاد محتویات ناخودآگاه به ذهنش میاد. درمان‌گر در جایی است که توسط بیمار دیده نشه تا راحت اولین چیزایی که به ذهنش میادو بگه . در تعبیر رویاها هم استفاده میشه.

فروید شاهراه ورود به ناخودآگاه بررسی رویا میدونه و الان هم در هر سه سنت این را قبول دارند. چون ناخودآگاهه که رویا رو میسازه. ناخودآگاه از تعطیلی خودآگاه استفاده میکنه و هرچی دوست داره به ذهن میاره. پس امیال و خاطرات سرکوب شده ، خاطرات کودکی که روی شخصیت آدمها اثر گذاشته.


فروید یه خط سیر کاملا مشخص از پزشک بودن به روان پزشکی و روان‌درمانی، روانکاوی، و هرچی پبش میره به جنبه‌های نظری بیشتر میپردازه و از درمانی دور میشه. فروید از یک جای به بعد در مورد آثار هنری مثلا داوینچی نظریه‌پردازی می‌کند. شاید برای همین در سنت روان درمانی فروید،آخرهای کارشو خیلی نمی پسندند. فروید در اواسط کارش، تاکید روی لغزش های کلامی و رفتاری آدمها در زندگی. نشانه ای از امیال ناخودآگاه در اون هست. مثلا اگر گلدانی که عمه‌تان به‌تان داده و خیلی به نظر شما زشت است و یک روزی به‌طور اتفاقی دست‌تان می‌افتد و می‌شکند حتی اگر شما ندانید که احساس بدتان نسبت به این گلدان یا خودش یا شخصی که به‌تان داده یا فضایی این شی‌ء به شما هدیه شده چیز بدی درش بوده که باعث لغزش دست‌تان شده و از دست‌تان افتاده، چیزهایی که خیلی دوست دارید از دست‌تان نمی‌افتد.
 

hashemi

کاربر ویژه
فروید ناخود آگاه و خودآگاه رو تونست جمع کنه و یه تئوری ارائه بده که بسیار ارزشمنده.
اهمیت او به رویا بسیار مهمه و در دوران مدرن هم داشت بهشون بی توجهی میشد.
فروید به دو موضوع درباره رویا میپردازه.اول به مکانیسم ایجاد رویا و بعد به تعبیر رویا.

مکانیسم ایجاد رویا: هسته اصلی همه رویاها پاسخگویی به آرزوهاست.
کارکرد بیولوژیکی آن حفظ خوابه.مثلا اگر تشنه ای در رویا آب مینوشی که لازم نباشه بلند شی مگر اینکه تشنگی خیلی فشار بیاره.رویاهایی میبینم مطابق میل «اید» که گویا فعلا یه چیزی بهش بدم ساکت شه.ناخودآگاه یه سری درخواست از ما داره.با خوابیدن ایگو و سوپر ایگو خاموش میشه و اید خواسته هاشو مطرح میکنه.

البته شما میتونین فرض بیولوژیک فروید رو حفظ کنی اما توجیه‌های یونگ رو بپذیری در مورد علت دیدن رویا.

یونگ ایرادی به شیوه فروید می‌گیره.
یونگ میگه این تداعی‌ها درست نیست.
ضعیف ترین بخش تعبیر فروید اینه که از مردم واسه رویاشون تداعی بگیریم.مردم به هیچ‌وجه مرجع خوبی نیستن واسه اینکه بدونن نمادهای خوابشون به چه معنیه.
او میگه نمادها به شدت بین‌المللی اند.
عناصری هم هستن که مخصوص اون شخصه اما اکثر نمادها بین المللیه.
میگه این شیوه که ازمردم بپرسی گمراهت میکنه.هرکسی رو هرجا ول کنی میاد سراغ مشکلات روانی خودش و خاطرات تلخ خودش.در عین حال رویاها شروع خوبی اند واسه اینکه به اون مشکلات برسی اما رویای کسی دیگر هم کمک میکنه به کشف اون مشکلات.اما رویای خودش راه بهتریه.

تکنیک تداعی آزاد فروید اینه که به کسی کلی واژه میگم و شخص بلافاصله جواب میده.
آدمها فکر میکنن که واژه ای که میگن واسه روانکاو مهمه
اما تکنیک یونگ اینه که زمان رو فقط یادداشت میکنه.
هر جا به اون گیرها نزدیک بشی شخص بیشتر طول میده.
کمپلکس جاییه که مجموعه ای از عواطف در هم پیچیده‌ست.
برا همین شخص راحت جواب نمیده.

یونگ این ایرادو از اونجا میگیره که یک بار در حالت نیمه هشیار از دیدن چراغ های جاده تداعی های خوبی براش میشه که از اونجا به کشفیات خوبی درباره خودش میرسه.
وقتی جراغ های جاده بتونن این تداعی ها رو ایجاد کنن، یه داستان اونم داستانی که خود شخص دیده حتما میتونه.

به نظر من تداعی آزاد برای پیدا کردن کمپلکس ها خوبه اما برای تحلیل رویا نه.چون دخالت ایگو زیاده!چیزهای خیلی سطحی از ناخودآگاه بیرون میاد.

توجه به نمادپردازی رویا رو فروید دوباره زنده کرد.
کاملا تبدیل به یه خرافه شده بود.فروید علم گذشتگان در مورد رویا و نماد پردازی و تعبیر خواب رو قبول کرد و گفت این شاهدیه که علوم قدیم که ما کنار گذاشتیمشون ارزش خودشونو یه بار دیگه ثابت کردن.البته نه به این معنی که روشهاشونم قبول کنه.

تداعی آزادو لازمه که بالاخره جاهایی استفاده کنی اما اینکه تمام تعبیر به تداعی آزاد متکی باشه باعث میشه بعضی مفاهیم عمیق رو هیچ وقت درک نمیکنن.یونگ معتقد به چیزی به نام تحریف نیست.
دلیل اینکه ما زبان رویا رو نمیفهمیم این نیست که عاملی اومده اونها رو از حالت عادی خارج کرده بلکه به این خاطره که زبان رویا رو بلد نیستیم.

اگه ماها در رویا به نهاد خودمون برگردیم و در واقع در خواب تبدیل به حیوان هایی شویم،باید صبح که بیدارشون میکنی دستتو گاز بگیرن.درحالی که برعکسه!
آدمها دم صبح معنوی‌ترین حالتهاشونو دارن.باید سرصبح همه حالت تهاجمی داشته باشن و کارهای عجیب غریب داشته باشن.البته میتونی اینجوری توجیه کنی که یه سری از آرزوها تحقق در رویا پیدا کرده و اید آروم شده.
به هر حال نمی تونیم نظریات فروید رو کامل رد کنیم.
 

hashemi

کاربر ویژه
معمولا حیوانات و خورشید و ماه در رویاها معانی نسبتا ثابتی دارند.

به‌نظر می‌آید بخش نمادپردازی ما که در رویاهای ما از نمادهای ثابتی استفاده می‌کند بنابراین آن اقیانوس نمادپردازی ثابتی دارد. فروید در تعبیر رویا بیشتر نظرش این است که سمبل‌ها از زندگی شخصی آدم‌ها آمده. توجیه فروید از نمادهای مشترک می‌تواند این باشد که همه‌ی آدم‌ها تجربیاتی مشترک دارند. همه‌ی آدم‌ها زمانی کودک بودند و مثلا پدر و مادر خود را به صورت غول دیده‌اند، بنابراین در رویا غول‌ها می‌توانند نماد والدین باشند. در دیدگاه فرویدی چون تجربیات شخصی مشترک وجود دارد نمادهای مشترک داریم. ولی از نظر یونگ بخشی از سیستم نمادپرداز روان ما خارج از کنترل ما و در ناخودآگاه جمعی قرار می‌گیرد.

گزارش‌های قطعی‌ای از بعضی آدم‌ها داریم که بعضی کشفیات علمی را در خواب انجام داده‌اند.

ماجرای معروف کشف فرمول بنزن که رویابین در خواب می‌بیند که ماری دم خود را گاز می‌گیرد و می‌فهمد که اشتباهش این است که فرمول را خطی می‌نویسد. از نظر کیکوله رویا دقیقا مربوط به کارش بود. رامان جان ریاضی‌دان بزرگ می‌گفت من همه‌ی فرمول‌هایی را که کشف می‌کنم در خواب می‌بینم. رویا منبعی است که حقایقی را می‌تواند بگوید. اگر منبع رویا یک مجموعه عقده‌ها و چیزهای واپس‌زده شده به ناخودآگاه است چطور ممکن است چنین حقایقی را رویا به ما بگوید؟

یونگ سعی کرده که در رویاهای مردم مختلف و اسطوره‌ها جستجو کند و نشان دهد که چه چیزهای تکراری در رویاها و اسطوره‌ها از دوران باستان تا دوران مدرن وجود دارد. موضوعاتی که نشان‌دهنده‌ی جهت‌گیری‌هایی در ذهن ماست که به آنها آگاهی نداریم. چرا خورشید برای همه‌ی ما نشانه‌ی خرد و آگاهی است و ماه نشان‌دهنده‌ی عواطف و زنانگی است. مکانیسم‌های روانی ما با جهان بیرون و جهان درون برهم‌کنش دارند و نمادهای ثابتی ایجاد می‌کنند.
دیدن صحرا در رویا چه خود فرد صحرانشین باشد چه نباشد خوب نیست.
دیدن جای خوش آب و هوا که در آنجا آب هست به نوعی می‌تواند نویدی از رسیدن به شرایط روانی بهتر باشد.
ممکن است در رویای کسی باغی ظاهر شود که باغ آشنایی باشد و در آن تجربه‌ای داشته ولی اگر در رویا باغی دیده شود که فقط باغ بودنش مهم است اشاره به سرزندگی حیاتی می‌کند.

همانطور که لغزش زبانی و بیماری‌های روانی منابع کشف ناخودآگاه شخصی برای فروید هستند یونگ از رویاها و اسطوره‌ها و داستان‌ها کمک می‌گیرد.
منابع یونگ و فروید غیر از رویا خیلی با هم اشتراک دارد.
شیوه‌ی اساسی در تعبیر رویای فرویدی این است که از رویابین خواسته شود تداعی خودش را بگوید که رویا چه را به یاد او می‌آورد ولی یونگ خیلی کم ممکن است از چنین روشی استفاده کند. تفسیر رویای یونگی به این متمایل است که رویا دارد از حقایقی صحبت می‌کند در صورتی که در فروید چنین چیزی نیست. فروید هم به رویاهای پیشگویانه معتقد است ولی همانطور که در مورد نمادهای مشترک خیلی صحبت نمی‌کند در مورد رویاهای پیشگویانه نیز تئوری پردازی نمی‌کند.
فروید ذکر می‌کند که اگر در ایستگاه قطار سوار قطار بشوید و بروید این رویا می‌تواند نماد این باشد که به زودی می‌میرید.

در کتاب انسان و سمبل‌هایش که در زمان یونگ توسط نزدیکانش نوشته شده - کتاب خیلی جالب و خواندنی‌ای است - یونگ در مقاله‌ی خودش یاد می‌کند که یک دختر بچه‌ای دفترچه‌ای از رویاهای خود را در ۸ سالگی به پدر خود تقدیم کرده. این دفترچه پر از نمادهای مرگ هستند و این دختر در ۱۰ سالگی هم مرده.
یونگ می‌گوید که رویاها تکان‌دهنده بودند رویاهایی بودند که چیزی که یونگ فرآیند فردانیت می‌خواند در آن با دقت زیاد ظاهر شده است.
 

hashemi

کاربر ویژه
بررسی ناخودآگاه وقتی خودآگاه خاموش است
در ناخودآگاه انبوهی از اطلاعات وجود دارد و گرایشی در ناخودآگاه هست که اطلاعات را به خودآگاه منتقل کند.
ناخودآگاه در لایه‌هایی که ما می‌بینیم مثل انتقال درد یا اطلاعات وضعیت جسمانی و یا احساسات، اطلاعاتی را به خودآگاه منتقل می‌کند،
بنابراین طبیعی است که که جاهایی هم که ما به طور خودآگاه کمتر متوجه آن هستیم و خودآگاهی کمتر فعال است ناخودآگاهی همچنان به انتقال اطلاعات مشغول باشد.

به قول فروید رویا شاهراهی است به سمت ناخودآگاه، در science وقتی که می‌خواهید تاثیر یک موضوع را روی آزمایش ببینید سعی می‌کنید که بقیه‌ی عامل‌ها را حذف کنید. به همین شکل هم بررسی اینکه وقتی خودآگاه خاموش است ناخودآگاه چه کار می‌کند بسیار مفید است.
کاری که فروید کرده که در انسانی که دچار روان‌نژندی شده و جزیره‌ی خودآگاهی‌اش در ناخودآگاهی دارد غرق می‌شود به بررسی رفتارها پرداخته تا فعالیت‌های ناخودآگاه را درک کند همین‌طور هست.
ولی یونگ حجم بیشتر اطلاعات را از رویای انسان‌های نه لزوما بیمار یا اسطوره‌ها می‌گیرد.

یونگ معتقد است که ناخودآگاه تقریبا به‌طور یکنواخت کار می‌کند. فقط موضوع این است که در طول روز سیگنال‌هایی که ناخودآگاه طول می‌کند نسبت به سیگنال‌هایی که ego موقع فکر کردن یا دیدن تولید می‌کند ضعیف‌ترند.

بررسی آرکتایپ‌ها از این جهت مهم هستند که بررسی آنها به علت اینکه از درون ناخودآگاه جمعی برمی‌آیند به ما یک انسان‌شناسی می‌دهد و به همین علت هم مطالعه‌ی آنها حجم عظیمی را به خود نسبت داده نه اینکه واقعا حجم اطلاعاتی که ناخودآگاه به سمت خودآگاه می‌فرستد عمدتا به این موضوع مرتبط باشد،
مانند خیلی از احساس‌ها که حتی صورت نمادین هم ندارند. یونگ می‌گوید اسطوره‌ها رویاهای جمعی هستند.

رویاهای بدی که از بیماری‌ها و از مرگ صحبت می‌کنند.

یونگ و فروید در مورد چگونگی بوجود آمدن این رویاها توضیحات متفاوتی دارند ولی هردو وجود آنها را می‌پذیرند.
فروید در کتاب تفسیر رویایش که در ۱۹۰۰ نوشته شده به رویاهای مرگ اشاره می‌کند از جمله رویای ترک کردن ایستگاه با قطار.

بیماری‌های ریوی
بعضی بیماری‌ها رویاهای خاص را به‌طور مقدمه دارند.
رویاهایی که مربوط به احساس خفگی می‌شوند مانند فرو رفتن در اعماق زمین یا اینکه چیزی به طریقی جلوی تنفس را بگیرد یا حالت‌هایی که شخص در رویا نمی‌تواند خوب تنفس کند و هیچ دلیل مشخصی هم وجود ندارد اینها می‌توانند نشان از بیماری‌های ریوی باشند. اینکه چه وقت این رویاها باید نمادین باید تعبیر شوند یا مرتبط با فعالیت‌های جسمانی نشانه‌هایی وجود دارد.

گواتر
بیماری گواتر به صورت رویاهایی که شخص در جایی از خواب دچار حالتی می‌شود که بی‌اختیار حرکت‌های متشنج انجام می‌دهد.

رویابین می‌ببیند که وارد پیست رقص می‌رود و شروع به رقص می‌کند ولی از جایی به بعد شروع به یک سری حرکات غیرارادی لرزش‌مانند. معمولا رویا با این حالت تمام می‌شود.

بیماری‌های عفونی
به صورت دیدن مستقیم عفونت در بدن یک دیدن جسم زردرنگ می‌تواند دیده شود. بیماری‌های مربوط به زخم معده.
 

hashemi

کاربر ویژه
تحلیل کارل گوستاو یونگ بر سوره کهف
قسمت اول:

نشان دادن روند تحول با دسته‌ای از نمادها ( A Typical Set of Symbols Illustrating The Process of Transformation.) نام مقاله‌ای است از کارل یونگ (روانشناس سویسی) در مورد سوره کهف وداستان های مربوط به حضرت خضر و موسی و ذوالقرنین.

این مقاله که بر اساس روایات قرانی و منابع دیگر اما از زاویه دیدی جدید به واکاوی شخصیتهای پنهان و کمتر شناخته شده عرفان می‌پردازد به همت علی خدایی به فارسی ترجمه در اختیار همگان قرار گرفته است.

من شخصیتی را به عنوان نمونه برگزیدم که نقش مهمی‌ درعرفان اسلامی بازی می‌کند:
خضر، مرد سبزپوش. داستان خضر در سوره ۱۸ (کهف) قرآن بیان شده است.
کل این سوره سرشار از رموز “تولد دوباره” است.
غار محل تولد دوباره است، یک فضای مخفی‌ که فرد در آن سکنی میگزیند و دوباره آغاز می‌کند. قرآن می‌فرماید: (سوره کهف، آیه ۱۷)
و آفتاب را مى‌بینى که چون برمى‌آید، از غارشان به سمت راست مایل است، و چون فرو مى‌شود از سمت چپ دامن برمى‌چیند، در حالى که آنان در جایى میانه قرار گرفته‌ اند.

“میانه” مرکزی است که در آن‌ جواهرآرمیده است، جایی‌ که در آن‌ رشد یا مراسم قربانی شدن و یا دگرگونی انجام می‌پذیرد.
زیباترین مثال‌های شکل گیری این نماد در قربانگاه‌های آیین میترایسم و همچنین در تصاویر کیمیاگری مربوط به ماده تغیردهنده – که همیشه بین ماه و خورشید است- دیده می‌شود.
تصویرسازی صلیب نیز اغلب از همین مدل تبعیت می‌کند، همچنین نمادگذاری مشابه‌ای در مراسم دگرگونی ودرمان «ناواهوها» دیده می‌شود.
این محل میانه یا دگرگونی، همان غاری است که هفت نفراصحاب کهف در آن‌ به خواب رفتند، بدون دانستن اینکه در آن‌ محل، افزایش عمر تا مرز جاودانگی رو تجربه خواهند کرد. وقتی‌ آنها بیدار شدند، ۳۰۹ سال بود که در خواب بودند.

این داستان به معنی‌ زیراست:
کسی‌ که وارد این غار شود – غاری که هرکس درون خودش دارد، یا وارد تاریکی‌ پشت خود آگاهی‌ شود، وارد فرایند- در ابتدا- ناخود آگاه دگرگونی می‌شود. او با نفوذ کردن درون ناخود آگاه، موفق به ارتباط با محتویات ضمیر ناخود آگاهش می‌شود.
ممکن است این ارتباط، به یک تغییر عمده در شخصیت فرد – مثبت یا منفی‌ – منجر شود. این تغییر غالباً به طولانی‌ شدن چرخه‌ طبیعی زندگی‌ یا منبع جاودانگی تعبیر می‌شود.
اولی‌ در بسیاری از کیمیا گران و دومی‌ در افسانه‌های «الوزیسی» دیده می‌شود.
هفت عضو اصحاب کهف – نشان داده شده با عدد مقدس هفت – بیان کننده خدایانی هستند که در خواب دگرگون شده اند و در نتیجه از جوانی جاودانی لذت می‌برند. همین نکته به ما کمک می‌کند که از ابتدا متوجه باشیم که با یک افسانه رازآلود مواجه هستیم.
سرنوشت شخصیت های الهی این داستان توجه خواننده را شدیدا جلب می‌کند، عمدتا به این علت که داستان، فرایندهای موازی ناخودآگاه شخص را نیز نشان می‌دهد وباعث دوباره ترکیب شدن آنها با خود آگاه می‌شود.
دوباره خالص شدن به حالت آغازین به منزله به دست آوردن (دوباره) تازگی جوانی است.

داستان اصحاب کهف با چند مشاهده اخلاقی‌ دنبال می‌شود، مشاهداتی که به نظر بی‌ ارتباط با این داستان هستند.
اما این بی‌ ارتباطی‌، ظاهری و فریب دهنده است. در حقیقت، این نکته‌های آموزنده دقیقا همان مواردی هستند که انسانهای که قادر به تولد دوباره نیستند به آن‌ محتاجند.
انسان‌هایی‌ که باید قانع به دستورات اخلاقی‌ و وفاداری به قانون باشند.
در اغلب اوقات، رفتاری که به وسیلهٔ قانون وضع می‌شود، یک جایگزین برای تحول معنوی است.

در ادامه این دستورات اخلاقی‌، قرآن به بیان داستان حضرت موسی‌ و شاگردش یوشع‌ابن‌نون می‌پردازد:
و [یاد کن‌] هنگامى را که موسى به جوانِ [همراه‌] خود گفت: «دست بردار نیستم تا به محل برخورد دو دریا برسم، هر چند سالها[ى سال‌] سیر کنم».
پس چون به محل برخورد دو [دریا] رسیدند، ماهىِ خودشان را فراموش کردند، و ماهى در دریا راه خود را در پیش گرفت [و رفت]‌.

و هنگامى که [از آنجا] گذشتند [موسى‌] به جوان خود گفت: «غذایمان را بیاور که راستى ما از این سفر رنج بسیار دیدیم.»
گفت: «دیدى؟ وقتى به سوى آن صخره پناه جستیم، من ماهى را فراموش کردم، و جز شیطان، [کسى‌] آن را از یاد من نبرد، تا به یادش باشم، و به طور عجیبى راه خود را در دریا پیش گرفت.»
گفت: «این همان بود که ما مى‌جستیم.» پس جستجوکنان ردّ پاى خود را گرفتند و برگشتند.
تا بنده‌اى از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتى عطا کرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بودیم.
 

hashemi

کاربر ویژه
تحلیل کارل گوستاو یونگ بر سوره کهف

قسمت دوم

موسی به او گفت
آیا تورا - به شرط اینکه از بینشی که آموخته شده اى به من یاد دهى- پیروى کنم»؟
گفت: «تو هرگز نمى‌توانى همپاى من صبر کنى. و چگونه مى‌توانى بر چیزى که به شناخت آن احاطه ندارى صبر کنى؟»
گفت: «ان شاء الله مرا شکیبا خواهى یافت و در هیچ کارى تو را نافرمانى نخواهم کرد»
گفت: «اگر مرا پیروى مى‌کنى، پس از چیزى سؤال مکن، تا [خود] از آن با تو سخن آغاز کنم.»
پس رهسپار گردیدند، تا وقتى که سوار کشتى شدند، [وى‌] آن را سوراخ کرد. [موسى‌] گفت: «آیا کشتى را سوراخ کردى تا سرنشینانش را غرق کنى؟ واقعاً به کار ناروایى مبادرت ورزیدى.» گفت: «آیا نگفتم که تو هرگز نمى‌توانى همپاى من صبر کنى؟»] موسى‌] گفت: «به سبب آنچه فراموش کردم، مرا مؤاخذه مکن و در کارم بر من سخت مگیر. » پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند.

[بنده ما] او را کشت. [موسى به او ] گفت: «آیا شخص بى‌گناهى را بدون اینکه کسى را به قتل رسانده باشد کشتى؟ واقعاً کار ناپسندى مرتکب شدى.»

گفت: «آیا به تو نگفتم که هرگز نمى‌توانى همپاى من صبر کنى؟»]

موسى‌] گفت: «اگر از این پس چیزى از تو پرسیدم، دیگر با من همراهى مکن [و] از جانب من قطعاً معذور خواهى بود.»
پس رفتند تا به اهل قریه‌اى رسیدند. از مردم آنجا خوراکى خواستند، ]ولى آنها] از مهمان نمودن آن دو خوددارى کردند. پس در آنجا دیوارى یافتند که مى‌خواست فرو ریزد، و [بنده ما] آن را استوار کرد. [موسى‌] گفت: «اگر مى‌خواستى [مى‌توانستى‌] براى آن مزدى بگیرى.»
گفت: «این [بار، دیگر وقت‌] جدایى میان من و توست. به زودى تو را از تأویل آنچه که نتوانستى بر آن صبر کنى آگاه خواهم ساخت» اما کشتى، از آنِ بینوایانى بود که در دریا کار مى‌کردند، خواستم آن را معیوب کنم، [چرا که‌] پیشاپیش آنان پادشاهى بود که هر کشتى [درستى‌] را به زور مى‌گرفت.
و اما نوجوان، پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند، پس ترسیدیم [مبادا] آن دو را به طغیان و کفر بکِشد. پس خواستیم که پروردگارشان آن دو را به پاکتر و مهربانتر از او عوض دهد.
و اما دیوار، از آنِ دو پسر [بچه‌] یتیم در آن شهر بود، و زیر آن، گنجى متعلق به آن دو بود، و پدرشان [مردى‌] نیکوکار بود، پس پروردگار تو خواست آن دو [یتیم‌] به حد رشد برسند و گنجینه خود را -که رحمتى از جانب پروردگارت بود- بیرون آورند.
و این [کارها] را من خودسرانه انجام ندادم. این بود تأویل آنچه که نتوانستى بر آن شکیبایى ورزى. (۳)

داستان موسی‌ و خضر، توضیح و تاکید دوبارهٔ داستان اصحاب کهف و مسالهٔ تولد دوباره است.
موسی‌ انسانی‌ است در جستجو، انسانی در طلب.
در این زیارت، او با “سایه‌” خود همراه می‌شود، با خدمتکار یا انسان”فرومایه تر”.
یوشع فرزند نون به معنی‌ ماهی‌ است، و این نشان می‌دهد که ریشهٔ یوشع با اعماق آب و به تاریکی‌ دنیای بر می‌گردد.

به یک مکان حساس میرسیم وقتی‌ “دو دریا به هم برخورد میکنند” ،مکانی که از ان تفسیر به کانال سوئز میشود – جایی‌ که دریا‌های شرق و غرب به هم نزدیک می‌شوند.
به عبارت دیگر، این همان “مکان میانه” است که در داستان نمادین قبلی‌ ملاحظه کردیم. مکانی که شخص و سایه اش در ابتدا اهمیت آن‌ را درک نمی‌کنند . آنها “ماهی‌ را فراموش می‌کنند” – منبع فروتن تغذیه را.
ماهی‌ اشاره دارد به نون، پدر سایه، پدر انسان جسمانی (نفسانی) ، کسی‌ که از جهان تاریک خالق می‌آید. ماهی‌ دوباره زنده می‌شود و از سبد خودش را به بیرون پرتاب می‌کند تا راه به خانهٔ اصلیش – دریا – پیدا کند.
به عبارت دیگر، جدّ حیوان و خالق زندگی‌ خودش رو از شخص خود آگاه جدا میکند، اتفاقی‌ که باعث از دست دادن روان (psyche) غریزی می‌شود.
این پروسه نشانه‌‌ای از یک گسستگی شناخته شده در روانشناسی‌ روان رنجوری (neurosis) است، که همیشه مربوط به یک طرفه بودن نگرش خودآگاه است.
در حقیقت، این پدیده‌های روان رنجور چیزی جز اغراق پروسه‌های عادی نیستند، و جای تعجب نیست که پدیده‌های مشابه‌ای در قلمرو رفتارهای عادی یافت می‌شوند.
 

hashemi

کاربر ویژه
تحلیل کارل گوستاو یونگ بر سوره کهف

قسمت سوم:

موسی‌ و شاگردش به زودی متوجه می‌شوند که چه اتفاقی رخ داده است.
موسی نشسته است، “خسته شده است” و گشنه. آشکارا او احساس ناکافی بودن می‌کند.
برای این خستگی توضیح روانشناسی‌ وجود دارد. خستگی‌ یکی‌ از مهمترین نشانه‌‌های از دست دادن انرژی یا زیست مایه (libido) است.
کّل این روند، نمایانگر چیزی بسیار متداول است: “ناموفق بودن در تشخیص یک لحظهٔ بسیار مهم “ ، نمادی که در بسیاری از داستانهای افسانه ای دیده میشود.
موسی متوجه میشود که ناآگاهانه منبع زندگی‌ را پیدا کرده است و بعد دوباره از دست داده است.
این یک شهود پراهمیت است. ماهی‌‌ای که آنها قصد خوردنش را داشتند، محتوای ناخود آگاه است که وسیلهٔ ارتباط مجدد با منبع اصلی‌ است.
او، “دوباره متولد” است که بیدار به یک زندگی‌ جدید شده است. این اتفاق همانطور که متن بیان می‌کند، از طریق ارتباط با آب زندگی شکل میگیرد. با بازگشت دوباره به دریا، ماهی‌ دوباره محتوای ناخودآگاه میشود.

مشخصه فرزندان این ماهی داشتن یک چشم و نصف سر است.
کیمیاگران نیز صحبت از یک ماهی‌ عجیب در دریا کرده اند، “ماهی‌ گرد بدون استخوان و پوست” که نماد “عنصر گرد”، منشأ “سنگ زندگی” است.

قرآن بیان می‌کند، در جای که ماهی‌ به دریا بازگشت، دریا تبدیل به زمین معمولی‌ میشود، به طوری که جای ماهی‌ قابل دیدن نیست.
در جزیره‌‌ای که شکل می‌گیرد، خضر نشسته است، در مکان “میانه”.
یک تفسیر عرفانی بیان می‌کند که خضر، بر “تختی از نور میان دریای بالای و پایینی” – همچنان در جایگاه “میانه” – تکیه زده است. به نظر میرسد ورود خضر به طرز رازآلودی با خروج ماهی‌ مرتبط است. به طوریکه حتی میشود برداشت کرد که خضر خود ماهی‌ بوده.
این تفسیر با بیان قرآن که منبع زندگی‌ را “محل تاریکی‌” میداند، پشتیبانی‌ میشود. فضاهای عمیق زیر دریا، تاریک هستند. مشابه این تاریکی‌، در کیمیاگری نیز وجود دارد، nigredo که بعد از coniunctio اتفاق میافتد، وقتی‌ ماده، نر را به درون خود می‌پذیرد. از nigredo، “سنگ جادو” ایجاد میشود – نماد زندگی‌ جاودانه – که اولین ظهورش به “چشم‌های ماهی” مربوط شده است.

خضر به درستی‌ نماد “خویش” (Self) هم میتواند باشد. خصوصیات او، این امر را تایید می‌کند:
در مورد خضر گفته میشود که در غار – یعنی‌ تاریکی‌ – زاده شده است.
او صاحب عمر طولانی‌ است، کسی‌ که به طور مرتب خودش را از نو می‌سازد ، همانند الیاس.
همانند ازیریس که درآخرالزمان به وسیلهٔ دجال تکه تکه میشود، ولی‌ دوباره خودش را زنده می‌کند.
او مشابه آدم ثانی‌ است، کسی‌ که با او ماهی‌ “دوباره زنده شده” شناخته میشود. او یک مشاور است. او روح القدوس است، او “خضر برادر” است.
در هر صورت، موسی‌ او را به عنوان یک موجود با آگاهی‌ بالا قبول دارد، و همچنین به عنوان کسی‌ که به او برای آموزش و راهنمایی مراجعه کند.
در ادامه، موسی به دنبال‌ رفتارهای غیر قابل فهم خضر میرود، که نشان میدهد که یک ذهن وابسته به نفس (ایگو) چگونه به راهنمایی‌‌های متعالی “خود” در پیچ و خم سرنوشت واکنش نشان میدهد.
برای رهرویی که قابلیت “دگرگونی” دارد، این یک داستان آسایش‌بخش است.
برای یک باورمند مطیع، تشویقی است بدون تشویش. خضر تنها سمبل یک بینش والاتر نیست، او همچنین نمایانگر رفتاری است که در هماهنگی‌ با این بینش والاتر است.

هر کسی‌ که چنین داستان اسرار آمیزی را بشنود، خودش را در موسی جستجوگر و یوشع فراموشکار پیدا می‌کند، و داستان به او نشان میدهد که چگونه تولدی که جاودانگی میاورد به وجود میاید.
در واقع کسی‌ که دگرگون میشود موسی‌ یا یوشع نیست، بلکه ماهی‌ فراموش شده است. جایی‌ که ماهی‌ ناپدید میشود، محل تولد خضر است. بله، به درستی‌ که موجود جاودانه از چیزی متواضع و فراموش شده به وجود میاید، از یک منبع کاملا غیر محتمل.
این یک موضوع آشنا در “تولد قهرمان” است و لزومی به توضیح اضافه در اینجا نیست.
 

hashemi

کاربر ویژه
تحلیل کارل گوستاو یونگ بر سوره کهف
قسمت چهارم:

هر کسی‌ که آشنایی با انجیل داشته باشد، فکرش متوجه داستان‌های تولد عیسی مسیح در انجیل میشود.
خاصیت پروردگر(nourishing) مواد دگرگون کننده و الهی با شخصیت‌های افسانه‌ای‌ بیان میشود.
مسیح نان است، ازیریس (Osiris) گندم،و مندمین (Mondamin) ذرت.
این نمادها از دیدگاه خود آگاه مهم هستند، فقط به عنوان چیزی برای دانستن، در حالیکه حقیقت واقعی‌ آنها فراتر از این است.
نماد “ماهی” این موضوع رو به خوبی نشان میدهد: این اثر “تامین کنندگی” محتویات ناخود آگاه است، که با نفوذ مدام انرژی باعث تامین حیات خود آگاه میشود، زیرا که خود آگاه انرژی خودش را خود تامین نمیکند.
موجودی که قابلیت این تحول را دارد، ریشهٔ خود آگاه است – که با وجود اینکه نا معلوم و نامرئی (نا خودآگاه) است تمام انرژی خودآگاه را تامین می‌کند.

به دلیل اینکه ناخودآگاه به ما این احساس را میدهد که موجودی بیگانه است، طبیعی‌ است که به وسیلهٔ یک شکل بیگانه نمایش داده شود.
بنابر این، او از یک طرف، جز بی‌ ‌‌ارزشترین موجودات است، و از طرف دیگر، تا وقتی‌ که آن‌ قابلیت کامل بودن “دایره وار” را داشته باشد – که خودآگاه ندارد – جزو با ‌‌ارزشترین.
این “دایره وار” بودن یک گنج ارزشمند است که در غار ناخودآگاه پنهان شده است، و نماد انسانی آن‌، شخصی‌ است که اتحاد خود آگاه ونا خود آگاه را نمایندگی می‌کند.

شخصی‌ قابل مقایسه با آتمان، هیرنیگربها، پوروشا و بودای عارف.

به همین دلیل، من این موجود را “خویش” مینامم، به مفهوم یک موجودیت کامل روانی‌ و در عین حل یک مرکز، که هیچ کدام با نفس همپوشانی ندارند بلکه شامل آن‌ میشوند، مثل دایره بزرگی‌ که دایره کوچکی را شامل میشود.

غریزهٔ جاودانگی که خودش را در طی‌ فرایند دگرگونی نشان میدهد، مربوط به طبیعت خاص ناخود آگاه است.
در واقع ، بی‌ زمان و بی‌ مکان است. یک دلیل تجربی‌ آن‌، وجود پدیده‌ای به نام تله پاتی است.

پدیده ای که هنوز به وسیله بعضی افراد بسیار شکاک رد میشود.
هر چند که در عالم واقع، تله پاتی رایج تر از آن‌ چیزی است که حدس زده میشد.
به نظر من، ریشهٔ احساس جاودانگی در احساس خاص “امتداد زمان و مکان” است، و من حدس میزنم که سنتهای الهی در داستان‌های پر رمز و راز، نماینگر برون افکنی همین پدیده هستند.

کاراکتر “خویش=SELF ” به عنوان یک شخصیت، به طور خیلی‌ ساده در داستان خضر بیان شده است.

مثالهای بیشتری در مورد این موضوع در متون غیر قرآنی راجع به خضر – مانند نمونه‌هایی‌ که ولتر ارائه داده است – دیده میشود.
در یکی‌ از سفر‌های من به کنیا، راهنمای کاروان ما مردی سومالیایی بود که با اعتقادات صوفیه بزرگ شده بود. برای او، خضر کاملا یک شخص زنده بود.
او حتا به من اطمینان میداد که ممکن است خضر را در هر لحظه‌ای ببینم زیرا که من “مکتابو” (M’tu-ya-kitabu) هستم: مردی آشنا با کتاب (قرآن).

براساس صحبت‌های ما با هم، او به این نتیجه رسیده بود که من بهتر از او قرآن را می‌فهمم (که البته این مقایسه معنی‌ زیادی نمیدهد). به همین دلیل، او من را به عنوان یک “ایسلامو” (Islamu) قبول داشت.
او به من گفت که ممکن است خضر را در خیابان به صورت یک مرد ببینم، یا در شب به به صورت یک نور، یا مرد سبز پوش ممکن است در حالیکه با لبخند یک دسته علف رو از زمین برمی‌داریم ظاهر شود. او میگفت که خودش یک بار بوسیلهٔ خضر کمک شده، وقتی‌ که بعد از اتمام جنگ به دنبال کار می‌گشت و بسیار نیازمند بود. یک شب، وقتی‌ او خواب بوده، یک نور سفید روشن را در آستانه در مشاهده کرده و میدانسته که آن‌ خضر است.
مرد سریع به پا میخیزد (در خواب) و با احترام با “سلام علیکم” به خضر خوش آمد می‌گوید. بلافاصله بعد از این اتفاق‌، مرد میدانسته که ارزویش برآورده خواهد شد. چند روز بعد، سازمان شکار نایروبی، به او پیشنهاد شغل میدهد.

این نشان میدهد که حتا امروزه، خضر در دین مردم زنده است، به عنوان یک دوست، راهنما، تسلی‌ دهنده، و استاد بصیرت های آشکار شده. مقامی که به او داده شده – بر اساس این عقیده دینی- “نخستین فرشته خدا” است. یک نوع “آرکتایپ” به معنی‌ کامل کلمه، یک پیامبر.

ناواهوها: یکی از بزرگ‌ترین قبایل سرخ‌پوست ایالات متحده آمریکاست.
الوزیسی: وابسته به مراسم مذهبی که هر ساله در شهر الوزیس یونان برگزار میشود.
آیات ۶۲ تا ۸۱ سوره کهف. ترجمه فولادوند.
 

hashemi

کاربر ویژه
روانکاوی و فرهنگ
یونگ - رویا

شیوه‌ی عملی برخورد با رویا برای درک معنای آن:

کتاب رویا و تعبیر رویا
برای وارد شدن به بحث کتاب رویا و تعبیر رویا از دیدگاه روانشناسی یونگ نوشته‌ی ارنست آپلی و ترجمه‌ی دل‌آرا قهرمان کتاب خوبی است.
به دلیل سادگی‌ش و همچنین یونگی است. کتاب دیگری هم هست به نام ۱۰۰۰۰ تعبیر خواب که بیشتر بررسی نمادهاست.


سطح نمادین بودن
به طور عملی وقتی رویایی نقل می‌شود یکی از مهمترین نکته‌ها این است که سطح نمادین بودن رویا در چه حد است.
برای مثال رویا می‌تواند ناشی از حوادث روزمره باشد مربوط به چیزهای در ناخودآگاه شخصی باشد یه مربوط به چیزهای خیلی عمیق‌تر باشد.
یک مادری به طور تکراری این رویا را می‌دیده که فرزند کوچکی دارد که مدت‌هاست یادش رفته است بهش سر بزند و در رویا احساس بسیار بدی دارد که او گرسنه است و آیا اصلا هنوز زنده هست یا نه. اولین قدم در تعبیر رویا این است که آیا واقعا او یک فرزند کوچکی دارد که دارد بهش بی‌توجهی می‌شود یا
اینکه رویا نمادین‌تر است و به دنیای درونی این فرد اشاره می‌شود و می‌گوید که این زن به کودک خودش - کودک به همان معنای روانکاوانه‌اش - نمی‌رسی انگار که چیزی در وجودش بوده که به او نمی‌رسی مثلا رسیدگی کردن به خواسته‌ها و لذت‌های طبیعی است.

یک آدمی که خیلی به خودش سخت می‌گیرد و زندگی مرتاضانه‌ای دارد انگار که کودک خودش را رها کرده. باز این رویا می‌تواند عمیق‌تر از این هم باشد. می‌تواند به معنای امکانات جدید روانی باشد.
همه‌ی ما امکانات روانی‌ای داریم که انگار در وضعیت کودکی هستند و ما باید به آنها توجه کنیم تا رشد کنند و عدم توجه ما می‌تواند باعث شود که آنها را از دست بدهیم.

درونی یا بیرونی بودن
باید دید که آیا رویا بیرونی است؟

آدم‌هایی که در رویا ظاهر شده‌اند آیا آدم‌های واقعی هستند یا نمادهایی هستند برای بعضی از ویژگی‌های درونی من.
برادر من اگر در خواب ظاهر شده آیا رویا در مورد رابطه‌ی من با برادرم صحبت می‌کند یا اینکه رویا در مورد یکی از ویژگی‌های روانی درون خود من است و برادر من اینجا حالت سمبولیک دارد.
در مورد ظاهر شدن حیوانات همین ابهام‌ها وجود دارد. در یک سطح خیلی نازلی یک حیوان می‌تواند یک حیوانی باشد که اطراف ما در واقعیت زندگی می‌کند و در رویا هم نقش مهمی نداشته باشد. حیوان می‌تواند به نوعی نمادین شدن شخصی در اطراف ما باشد. در کتاب‌های تعبیر رویای قدیمی معمولا اینطوری بحث می‌کنند. مثلا موش یک آدم بدکار و دزد است که در اطراف ما وجود دارد و در رویا به صورت موش ظاهر شده.
حتی یک حیوان می‌توان بیرونی باشد و به موجودی بیرون از روان ما اشاره کند.
موش می‌تواند به بیماری‌های جسمانی یا اختلال‌های روانی اشاره کند.
 

hashemi

کاربر ویژه
روانکاوی و فرهنگ
رویا:

توضیح یونگی رزونانس
توضیح پدیده رزونانس در دیدگاه فرویدی این است که نمادهایی در اثر تجربیات روزانه انرژی می‌گیرند و ناخودآگاه می‌تواند از انها استفاده کند ولی توضیح یونگی این‌گونه است که طبق معمول از ناخودآگاه شروع می‌کند. می‌گوید چرا چنین اتفاقی نظر فرد را جذب کرده؟ این عاطفه و توجه از کجا آمده؟ برای اینکه این حقیقت در ناخودآگاهش وجود دارد.
دلیل اینکه در طول روز به این اتفاق توجه کرده این است که خودش چنین مشکلی دارد. با اینکه ناخودآگاه فرد هنوز رویا را تولید نکرده بوده ولی حسش به عنوانی واقعیتی که میل دارد به فرد گزارش کند وجود دارد.
یونگ کاملا تاکید می‌کند که این تصور غلط است که ناخودآگاه در طول روز خاموش می‌شود. ما به طور مجهول می‌گوییم فکری به ذهنم رسید یا امروز احساس خاصی دارم. این افکار و عواطف در طول روز از ناخودآگاهی به خودآگاهی می‌آید.

رویای جبرانی:

رویای جبرانی فقط نمی‌گوید که چیزها چطور است بلکه می‌گوید چیزها چطور باید باشند. مثلا اشتباهاتی می‌کنید و رویای جبرانی سعی می‌کند که اشتباه شما را تصحیح کند. مثالی که در این کتاب هست این است که زنی که احساس خیلی خوبی نسبت به دوست خودش دارد ولی بچه‌دار نشده بارهاوبارها این رویا را می‌بیند که بچه دارد و بعد مردی که کلاهی روی سرش گذاشته (که دوستش بر سر می‌گذارد) می‌آید و بچه را با خشونت از او جدا می‌کرد.
کتاب اشاره می‌کند که در دیدگاه فرویدی کلاه اشاره به وسیله جلوگیری از بارداری است. رویا به زن به شدت اخطار می‌کند که این مرد دارد تو را از یک چیز خیلی مهمی محروم می‌کند. آن میل درونی غریزی که زن باید بچه‌دار بشود.

خیلی از مردها در چنین روابطی دوست ندارند که بچه بوجود بیاید، برای‌شان مسئولیت می‌آورد و مجبور به ازدواج می‌شوند. یا ممکن است مرد زن را قانع کرده باشد که بچه چیز خوبی نیست و زن به خاطر علاقه‌اش به او قبول کرده باشد ولی ناخودآگاه مدام ساز دیگری می‌زند و می‌گوید که واقعیت این است که تو بچه می‌خواهی ولی دوستش با بی‌رحمی جلوی این کار را می‌گیرد.

چنین رویای جبرانی حتی نیاز به تعبیر ندارد. رویا عواطفی ایجاد می‌کند و حتی بدون تعبیر تاثیر خود را می‌گذارد.

رویای خیلی جالب دیگر، رویای مردی است که زن اون خودکشی کرده. خودکشی زن این تصور را در مرد ایجاد کرده که زن خودکشی کرد برای اینکه از من انتقام بگیرد. خودش را کشته که او را در بدتریش شرایط شخصی و اجتماعی قرار دهد. ممکن است که حتی زن در دیالوگ‌هایی که با او داشته چنین تهدیدی کرده باشد. هم فرد از لحاظ روانی نابود می‌شود و هم اجتماعی. او به شدت از دست زنش عصبانی است. رویایی می‌بیند که روی یک صندلی نشسته و زنش با حالت مطبوعی وارد اتاق می‌شود - شاید در سنی که روابط‌شان خوب بوده - بدون اینکه هیچ حرفی بزند می‌آید مرد را می‌بوسد و می‌رود. انگار رویا یادآوری می‌کند که زمانی آن دو خیلی هم به هم علاقه داشتند. مثل تجدید روابط زناشویی قدیمی می‌ماند. این آدم از خواب بیدار شود دیگر نمی‌تواند حس نفرتی که قبلا به زنش داشته را نگاه دارد.

این رویا حتی بدون تعبیر تاثیر خود را می‌گذارد. حتی لازم نیست که شما رویا را به خاطر داشته باشید.

در رویاهای جبرانی یک اختلال‌های رفتاری یا اختلال‌هایی که در آن‌ها بینش وجود دارد حتی بدون تعبیر می‌توانند تصحیح شوند.
 

hashemi

کاربر ویژه
روانکاوی و فرهنگ:
یونگ - آرکتایپ

تعبیر یونگی رویا

تفاوت اساسی یونگی به رویا و رویا این است که رویا کاشف حقایق است نه تمایلات درونی من.

توجه کنید که تمایلات درونی ما هم جزء واقعیات هستند و بنابراین ممکن است در رویا ظاهر شوند. خیلی از پسرها در یک سنی در رویا می‌بینند که پدرشان مرده و دخترها می‌بینند که مادرشان مرده.
فروید می‌گوید این همان تمایلات ادیپی است که در رویا ظاهر شده. ولی تعبیر یونگی متفاوت است.

در درجه‌ی اول باید حس کنیم که یک واقعیتی دارد اتفاق می‌افتد که مربوط به رابطه‌ی ما با پدر یا مادرمان است.
در درجه‌ی دوم باید به این توجه شود که اینها مادر و پدر واقعی نیستند.
بلکه نمادین هستند - مگر اینکه در رویا نشانه‌هایی باشد دال بر اینکه اینها پدر و مادر واقعی‌مان هستند مثلا اگر در یک فضای رئال در خانه‌ی خودمان در کنار بقیه‌ی اعضای خانواده. بنابراین تعبیر یونگی این است که در زندگی این فرد اتفاقی افتاده است که رابطه‌اش با سنت‌های اجتماعی و فرهنگی دارد از بین می‌رود - نه حتی اینکه این آدم میل دارد سنت در نظرش خوار و خفیف شود.

پسرها معمولا در سنین بلوغ کم‌کم به‌علت اینکه جنبه‌ی بالغ‌شان رشد می‌کند ارتباط‌شان با سنت‌ها ضعیف می‌شود.
پس رویای مرگ پدر رویای مرگ والد است و به یک واقعه‌ی روانی در درون‌مان به‌طور نمادین اشاره می‌کند. خصوصیات تعبیر یونگی

در درجه‌ی اول رویا به واقعیات اشاره می‌کند
در درجه‌ی اول رویا به واقعیات درونی ما اشاره می‌کند
در درجه‌ی اول به‌طور نمادین اشاره می‌کند.

ما برای اینکه رویای ذکر شده به واقعیات اشاره نمی‌کند بلکه به تمایلات درونی ما اشاره می‌کند احتیاج به دلیل داریم. بنابراین فقط وقتی از اصول بالا عدول می‌کنیم که دلیلی برای آن باشد.

پیش‌فرض این است که از سطوح بالاتر شروع کنیم و فرض کنیم نمادها به واقعیات درونی ما دارند اشاره می‌کنند در حالات خاص بسته به شواهد موجود ممکن است به واقعیات اشاره نمی‌کنند بلکه به تمایلات ما به نوعی دارند اشاره می‌کنند و درحالات خاص ممکن است اصلا نمادین نباشد.
یونگ معتقد است ممکن است واقعا یک قطعه‌ای از واقعیت در آینده را در خواب ببنید.
در یک رویا یک کسی می‌بیند که پزشکش در خانه گرفتار آتش‌سوزی شده و واقعیت این بود که این رویا گزارشی بود از اینکه این آدم از شدت تب در حال مرگ است ولی باز گزارش حالت نمادین بودن را داشت.
فروید هم به این موضوع اعتراف دارد که ممکن است رویاهای پیشگویانه وجود داشته باشند یا نمادهای ثابت نرینه و مادینه و رویاهای ثابت وجود دارند ولی پیش‌فرض تعبیر رویای فروید حول محور دیدن تمایلات پس‌زده شده در رویا می‌گردد.
پیش‌فرض او این است که نمادها خصوصی هستند و با تداعی آزاد باید به معنی آنها رسید. و نکته‌ی مشترک اینکه هردو قبول دارند که محتوای رویا به‌طور پیش‌فرض درونی است با این تفاوت که در فروید به کمپلکس‌های شخصی اشاره می‌کنند و در یونگ اطلاعات و حقایقی که توسط ناخودآگاه جمعی دارند افشا می‌شوند.

تعبیر یونگی از دیدن رویاهای ثابت دیدن اینکه کسی در خانه‌ی خودش که معمولا در واقعیت خانه‌ی خودش نیست یک اتاق‌های جدیدی پیدا می‌کنند این است که واقعا همچین واقعه‌ای دارد اتفاق می‌افتد ولی این واقعه درونی است و واقعی است و نمادین است. فضاها و امکانات جدید روانی این آدم دارد پیدا می‌کند.
 

hashemi

کاربر ویژه
روانکاوی و فرهنگ
یونگ - آرکتایپ

در رویای تزریق ایرما فروید خودش را در یک مجلس مهمانی می‌دید و ایرما که دختر جوانی بود که فروید به او گفته بود دوره‌ی درمانی‌اش به خاتمه رسیده در رویا به فروید می‌گفت که هنوز مشکلاتی دارد.
پس از معاینه فروید در خواب علائم دیفتیری در ایرما می‌بیند. یک پزشک پیر و یک دوست همکار هم در رویا حضور دارند.
تعبیر فروید از اینکه در رویا مشکلات ایرما جسمانی است این است که فروید دوست دارد فکر کند که خودش کارش را درست انجام داده و مشکلات ایرما هیستریک نیست و جسمانی است.

دیدن پزشک پیر در یک وضع مسخره به این علت است که ناخودآگاه از این پزشک پیر بدش می‌آید و آرزوی فروید بر خوار و خفیف شدن این آدم را برآورده می‌کند

اما تعبیر یونگی از این رویا:
اولا به دلیل فضا و انسان‌های آشنا به‌طور طبیعی نباید تعبیر نمادین شود.
رویا در مورد این آدم‌ها و ارتباط‌های آنها با هم است. نمادپردازی کلا در این رویا ضعیف است. با توجه به نوع مساله‌ی مطرح در رویا به‌نظر نمی‌آید که رویا درونی باشد.
تعبیر یونگی این است که واقعا مشکل جسمانی‌ای وجود دارد که با مشکلات روحی قاطی شده است.
ایرما هرجور درد و مرض خود را به عنوان مشکلات روانی دسته‌بندی می‌کند ولی در رویا می‌بینیم که مشکلش جسمانی است و اگر فروید پزشک پیر را به شکل بدی می‌بیند به این خاطر است که رویا می‌گوید این فرد به عنوان پزشک آدم سخیفی است.
در یک پاورقی تفسیر رویای فروید آمده که اتفاقا بیماری جسمانی ایرما بعدا تحقق پیدا کرد.
بنابر همین پاورقی رویای تزریق ایرما که فروید تعبیر رویای خود را بر این اساس ساخته نشان می‌دهد که تعبیر یونگی از همین رویا نتیجه‌ی بهتری می‌دهد.

در آینده می‌بینید که تئوری‌های فروید و یونگ که هرکدام در یک جاهایی کاربرد بیشتری دارند چطور قابل جمع‌بندی هستند. هرچند که تعبیر رویای یونگی ارجحیت دارد.
 

hashemi

کاربر ویژه
تبیین علمی و بیولوژیکی رویا:

اساساً دو جریان در تعبیر خواب وجود دارد، یکی که مبتذل و غیر علمی است و در عداد اموری مثل طالع بینی و کف بینی و .... و دیگری جریانی است که توسط فرويد آغاز می‌شود و مبنای علمی و تجربي دارد.

لحاظ دو ویژگی برای رؤیا در نظریه ی فرويد ضروری است، یکی آن که کارکرد بیولوژیک داشته باشد و دیگری آن که با باقی جنبه های نظریه ی فرويد سازگاری داشته باشد.
کارکردی بیولوژیکی که فرويد برای رؤیا لحاظ می کند این است که در نظر وی رؤیا محافظ خواب است، و خواب نیز برای حفظ تعادل بیولوژیک ضروری است. از همین نظر است که وقتی خواب به اندازه ی کافی نبوده باشد، بیدار شدن همراه با سختی و عوارض جسمانی و اختلالات روانی است. رؤیا دیدن کمک به این است که حالت ناهشياري ای که لازمه ی خواب است، حفظ شود. البته جونز گاهی به فرويد انتقاد می کند که تأکید درستش بر محافظ خواب بودن رؤیا به اندازه ی کافی نیست.

داستان یک دانشجوی پزشکی در کتاب های روان کاوی نقل می شود که برای رفتن به بیمارستان در ساعت خاصی به صاحب خانه‌اش سپرده بود که بيدارش کند، این فرد چون خوابش به اندازه ی کافی نبوده، موقعی که همسایه‌اش سعی می کند بيدارش کند، در حال دیدن خوابی بوده است که در بیمارستان است و در اتاق خودش در بیمارستان خوابیده است.

فرويد در کتابش به دو مطلب می پردازد،
یکی نظریه ی رؤیا که چگونه و چرا رؤیا پدید می آید
و دیگری تفسیر رؤیا.

از نظر فرويد رؤیا در هنگام خاموشی ايگو و حالت ناهشياري توسط ايد یا نهاد پدید می‌آید.
نهاد رؤیا را در برابر ناکامی هایی که در زمان بيداري در اثر خواسته های واپس زده دارد، ایجاد کرده است. خود فرويد معتقد بود حالات و وقایع پیش از خواب در این که چه خوابی دیده می شود مؤثر است.
مثلاً اگر در حالت تشنگی انسان بخوابد، خواب آب را می بیند. از این نظر هر رؤیایی تحقق تغییر شکل یافته ی آرزویی سرکوب شده و واپس زده شده است.

تغییر و تحریف رویا:

تغییر شکل رؤیا مسئله ی مهمی است.
مثلاً اگر شما آرزوی به قتل رساندن پدر خود را داشته باشید، در خواب می بینید که او مرده است. اساساً انسان مرگ نزديکاني را در خواب می بیند که آرزوی مرگ آن ها را داشته است. تغییر شکل یافتن رؤیا به این خاطر است که همان طور كه بیان شد، ايد از ناهشیاري ايگو بهره می برد و خواب را ایجاد می‌کند، حالا تحقق خواب باید به گونه ای باشد که ايگو تحریک و حساس و سپس هوشیار نشود. از این نظر صورت رؤیا همراه با تحریف و تغییر نسبت به واقعیت است.

به بیان دیگر در مدل فرويدي، رؤیا حاوی یک محتوای آشکار و یک محتوای پنهان است که محتوای آشکار صورت تغییر و تحریف یافته ی محتوای نهان است و محتوای نهان اغلب آرزوها و میل های بسیار قدیمی و عمیق انسان را که به لحاظ زمانی به دوره ی کودکی می رسد شامل می شود.

نهاد بشر از ابتدا تا انتها ايد است و ايگو و سوپر ايگو بر آن سوار می شوند. ايد با توجه و لحاظ محدودیت های ايگو و سوپرايگو رؤیا را به وجود می آورد.

فرويد برای پديدآيي رؤیاها طریق عمومی ای بیان می کند و البته در یادداشت هایش برخی رؤیاها را از این روش مستثنی می داند. در مرحله ی اول رؤیاها توسط ايد پدید می آیند و در مرحله ی دوم توسط ايگو و سوپرايگو تغییر شکل می یابند.
 

hashemi

کاربر ویژه
۳- ادامه ی بیان فرآیندهای دفاعی

۲- رویا

۱. اهمیت بحث رویا و معرفی منابعی برای مطالعه:

سخن در بیان فرآیندهای دفاعی خودآگاه بود.
به تئوری رؤیا در فرويد می‌پردازیم که مفهومی اعم از بحث تعبیر رؤیا در فرويد است و بخشی از مدلی است که در نظریه پردازی فرويد نسبت به انسان و منشأ رفتارهای او ابراز شده است.

پیشتر بیان شد که در ايد یا نهاد هیچ عنصر اخلاقی‌ای نیست. از همین نظر است که در مواردی مثل رؤیا که ايد مجال ظهور و بروز می یابد، هر خطایی ممکن است اتفاق بیافتد. با مادر همبستر می‌شود، پدر را می کشد.
سن توماس که قدیس هم بوده جمله ی زیبایی دارد، می گوید خدا را شکر که انسان مسئول رؤياهايي که می بیند نیست.

البته تفسیر رؤیا از زمان فروید تا امروز دچار تطور شده و دیگر کمتر کسی تفسیر فرویدی از نهادها را در رؤیا قبول دارد.
مثلاً رؤیای پر تکرار پرواز که معمولاً در افراد مختلف مشترک است در تفسیر فرویدی صرفاً بیان‌گر حالاتی از کودکی دانسته شده است که در آن والدین کودک یا دیگر افراد کودک را بالا می‌انداختند و می‌گرفتند.
ولی در بعد از فروید رؤیای پرواز بسته به زمینه‌ی آن دارای تفسیرهای مختلف است.
۱) می¬تواند نشانگر خستگی زیاد فرد در طول روز باشد.
۲) می‌تواند نشان‌گر تنبلی فرد باشد.
۳) می‌تواند نشانه‌ی افرادی باشد که بی‌تحمل زحمتی تمایل به رسیدن به مقاصدی را دارند.
البته این در زمانی است که رؤیابین بعد از طی مسیری، خود را در حالت پرواز می‌یابد.
۴) در دوره‌ی بلوغ جنسی نشانه‌ی برخی تغییرات جسمانی است.
۵) نشانه‌ی بلند پروازی است.

وارد فرآیند و نظریه ی رؤیا از دیدگاه فرويد می شویم.
در طول تاریخ بشر، رؤیاها مقدّس بوده اند و به آن ها اهمیّت داده می شده است، و همیشه این احساس وجود داشته که رؤیاها الهام هایی از آینده هستند. رؤیاها در کتب مقدس نیز جایگاه ویژه ای دارند، مثل رؤیای یوسف، و اغلب نمادین هستند.
ابتدا به معرفي چند اثر در بحث رويا از نظر فروید مي پردازيم.
مهم‌ترین کتاب فرويد در این زمینه «تفسیر خواب» است که در سال ۱۹۰۰ نوشته شده، یک بار سال ها قبل ترجمه شده است که ترجمه ی ضعیفی است، [تعبیر خواب و بیماریهای روانی، زیگموند فروید، ناشر: آسیا، مترجم: ایرج پورباقر، بازچاپ 1381] و يک ترجمه هم اخیراً از آن انجام شده است که ترجمه ی بهتری است. [تفسیر خواب، زیگموند فروید، نشر مرکز، مترجم: شیوا رویگریان، 1394]

فرويد بیش از همه به این اثرش افتخار می کرد و آن را مهم می دانست و معتقد بود راز رؤیا را در این کتاب بیان کرده است.
کتاب دیگر تعبیر خواب از دید مکاتب روانشناسی نوشته ی جوينز است [ناشر: صدوق، مترجمان: ایراندخت صالحی، فرخ سیف‌بهزاد،1372] که از نزدیکان فرويد است و کتابی در موضوع زندگی نامه ی فرويد نگاشته است. [به نظر سهوی رخ داده و جوینزی که از نزدیکان فروید است و کتابی در زندگی نامه و آثار فروید نگاشته ارنست جونز است نه ریچارد جونز] این کتاب برای دهه‌ی ۵۰ است که اوج شهرت فرويد است و از معدود کتاب های ترجمه شده است که تماماً فرويدي است.
کتاب مفید دیگر کتاب دنیای خواب و خیال است که از انتشارات پیک فرهنگ است و کتاب خوبی است. [دنیای خواب و خیال: "تجزیه و تحلیل خواب و رویا"مؤلف: امیل‌آرتو گوتیل، ناشر: پیک فرهنگ، مترجمان: سیاوش میرزابیگی، میترا حبیبی، ۱۳۸۱] فرهنگ تعبیر خواب کتاب دیگری است که برای انتشارات مروارید است [فرهنگ تعبیر خواب، مؤلف: تام چت‌ویند، ناشر: مروارید، مترجم: فرید جواهرکلام، ،۱۳۷۲] و مؤلف در آن سعی کرده که احصاء خوبی از نمادهای موجود در رؤیاها داشته باشد، این کتاب نیز فرويدي است.
 

hashemi

کاربر ویژه
تبیین علمی و بیولوژیکی رویا

اساساً دو جریان در تعبیر خواب وجود دارد، یکی که مبتذل و غیر علمی است و در عداد اموری مثل طالع بینی و کف بینی و .... و دیگری جریانی است که توسط فرويد آغاز می‌شود و مبنای علمی و تجربي دارد.
لحاظ دو ویژگی برای رؤیا در نظریه ی فرويد ضروری است، یکی آن که کارکرد بیولوژیک داشته باشد و دیگری آن که با باقی جنبه های نظریه ی فرويد سازگاری داشته باشد. کارکردی بیولوژیکی که فرويد برای رؤیا لحاظ می کند این است که در نظر وی رؤیا محافظ خواب است، و خواب نیز برای حفظ تعادل بیولوژیک ضروری است.
از همین نظر است که وقتی خواب به اندازه ی کافی نبوده باشد، بیدار شدن همراه با سختی و عوارض جسمانی و اختلالات روانی است.

رؤیا دیدن کمک به این است که حالت ناهشياري ای که لازمه ی خواب است، حفظ شود.
البته جونز گاهی به فرويد انتقاد می کند که تأکید درستش بر محافظ خواب بودن رؤیا به اندازه ۱ کافی نیست.
داستان یک دانشجوی پزشکی در کتاب های روان کاوی نقل می شود که برای رفتن به بیمارستان در ساعت خاصی به صاحب خانه‌اش سپرده بود که بيدارش کند، این فرد چون خوابش به اندازه ی کافی نبوده، موقعی که همسایه‌اش سعی می کند بيدارش کند، در حال دیدن خوابی بوده است که در بیمارستان است و در اتاق خودش در بیمارستان خوابیده است.

فرويد در کتابش به دو مطلب می ۱پردازد، یکی نظریه ی رؤیا که چگونه و چرا رؤیا پدید می آید و دیگری تفسیر رؤیا.
از نظر فرويد رؤیا در هنگام خاموشی ايگو و حالت ناهشياري توسط ايد یا نهاد پدید می‌آید. نهاد رؤیا را در برابر ناکامی هایی که در زمان بيداري در اثر خواسته های واپس زده دارد، ایجاد کرده است. خود فرويد معتقد بود حالات و وقایع پیش از خواب در این که چه خوابی دیده می شود مؤثر است. مثلاً اگر در حالت تشنگی انسان بخوابد، خواب آب را می بیند. از این نظر هر رؤیایی تحقق تغییر شکل یافته ی آرزویی سرکوب شده و واپس زده شده است.

۳.تغییر و تحریف رویا

تغییر شکل رؤیا مسئله ی مهمی است. مثلاً اگر شما آرزوی به قتل رساندن پدر خود را داشته باشید، در خواب می بینید که او مرده است. اساساً انسان مرگ نزديکاني را در خواب می بیند که آرزوی مرگ آن ها را داشته است. تغییر شکل یافتن رؤیا به این خاطر است که همان طور كه بیان شد، ايد از ناهشیاري ايگو بهره می برد و خواب را ایجاد می‌کند، حالا تحقق خواب باید به گونه ای باشد که ايگو تحریک و حساس و سپس هوشیار نشود. از این نظر صورت رؤیا همراه با تحریف و تغییر نسبت به واقعیت است.

به بیان دیگر در مدل فرويدي، رؤیا حاوی یک محتوای آشکار و یک محتوای پنهان است که محتوای آشکار صورت تغییر و تحریف یافته ی محتوای نهان است و محتوای نهان اغلب آرزوها و میل های بسیار قدیمی و عمیق انسان را که به لحاظ زمانی به دوره ی کودکی می رسد شامل می شود.
نهاد بشر از ابتدا تا انتها ايد است و ۱ايگو و سوپر ايگو بر آن سوار می شوند. ايد با توجه و لحاظ محدودیت های ايگو و سوپرايگو رؤیا را به وجود می آورد.

فرويد برای پديدآيي رؤیاها طریق عمومی ای بیان می کند و البته در یادداشت هایش برخی رؤیاها را از این روش مستثنی می داند. در مرحله ی اول رؤیاها توسط ايد پدید می آیند و در مرحله ی دوم توسط ايگو و سوپرايگو تغییر شکل می یابند.
 

hashemi

کاربر ویژه
بيان روياهايي ديگر به همراه تفسير آن ها در نظام فرويدی

برای بررسي بيشتر و بهتر، از کتاب گوتيل تعدادی خواب همراه با تعبیر آن ها را نقل می کنيم:

نمونه اول:
فردی می گوید در خواب می دیده است که کامیون بزرگی وجود دارد که او قصد سوار شدن بر آن و رفتن به مکان نامعلومي را دارد. همسر و دختر کوچک راننده به گونه ای در ماشین نشسته اند که جایی برای من نیست و همین باعث می شود تصمیم به پیاده رفتن بگیرم.
تفسير خواب: این خواب یک روان کاو است که بیمار زنی داشته که او با همسر خود دچار پاره ای مشکلات خانوادگی بوده است. در حین گفت و گوی روان کاو با این بیمارش به ذهن روان کاو خطور می کند که در جایگاه همسر آن زن قرار دارد و به ذهنش رسیده که او می تواند پدر بهتری برای دختر کوچک آن مرد باشد. بقایای این تخیل و خطور ذهنی در خواب به سراغ روان کاو آمده است و باعث شده چنان خوابی ببیند. در این خواب، اتومبیل نماد خانواده است، و این رؤیا به نوعی برای روان کاو که رؤيابين بوده است، هشداری داشته که در زندگی خانوادگی و شخصی دیگران ورود و دخالتی نداشته باشد.

کتاب گوتيل، حدود ۲۰ سال پس از فرويد نوشته شده است و با وفاداری کامل نسبت به فرويد نگاشته نشده است ولی در این زمان هنوز تعبیر اموری که رؤیابين در خواب می بیند، تثبیت نشده است.
البته در دوره های بعد این تثبیت رخ می دهد و دیگر اتومبیل نمادی برای کار و یا خانواده لحاظ می شود، هرچند از نظر روان کاوان هر رؤیایی را باید در متن آن رؤیا تعبیر کرد.

در کتاب های تعبیر خواب سنتی مثل کتاب معبر معروف یونانی آرتی ديدروس و یا ابن سيرين نوع نگاه تا حد زیادی شهودی بوده است و تعبیر رؤیا یک علم شگفت انگیز و نوعی موهبت الهی دانسته می شده است.
در مقابل، در زمینه ی دانشي ناظر به رؤیا که متأخر و متأثر از فرويد است، دیگر تعبیر امری حاصل از تجربه های متعدد تکرار شده است. یونگ ادعا می کند که صد هزار رؤیا را مورد بررسی قرار داده است.

نمونه دوم:
زنی سربازی را در خواب می بیند که از مقابل پنجره به سمت او شلیک می کند.
این رؤیا بارها برای این زن تکرار شده است و رؤياهايي که تکرار می شوند، اهمیت فزون تری دارند. زن هر بار بعد از دیدن این رؤیا از شدت ترس و هیجان از خواب بر می خواسته است.
تفسیر خواب: علت دیدن این خواب توسط این زن این بوده که روزی وقتی داشته از خیابان عبور می کرده است، در ظرف مقابل پسر عموی خود را می بیند که در یونیفرم نظامی و در میان جمعی از نظامیان است. وقتی برای صحبت و احوال پرسی به سمت پسر عموی خود می رود بیان می کند که به خاطر محذوریت های نظامی نمی تواند با او صحبت کند. این حالت باعث احساس سرخوردگی شدید و ضعف جسمانی زن می شود. در ضمن پسر عموی این زن اولین کسی بوده که این زن با او ارتباط جنسی داشته است. این واقعه و رؤیای تکرار شونده علت سردی زن در طول زندگی زناشویی او نیز بوده است.
رؤیای این زن محصول نمادین روابط زن با پسر عمویش است.

تفنگ در رؤیا سمبل عضو جنسی مرد و پنجره عضو جنسی زن است. تعبیر این رؤیا عامل ره یابی به وقایع پیشینی است که باعث رؤیا بوده و همچنین باعث مشکلات فعلی فرد رؤيابين است.
 

hashemi

کاربر ویژه
نمونه‌ی سوم:
پسری در خواب می بیند که پدر همسایه ی آن ها بیمار است. این فرد می گوید وقتی می خواستم از پزشکی برای معالجه ی پدر بیمار همسایه کمک بگیرم، همسایه ی آن ها که پسر این فرد بیمار است، مانع این کار شده گفت اگر او بميرد، تنها مایه خوشبختیش از بین می رود.
تفسیر خواب: تعبیر رؤیا این است که در واقع همین رؤيابين آرزوی مرگ پدرش را داشته است. اگر در رؤیا فردی ببیند که پدر کسی مرده است، و این همراه با ناراحتی فراوانی نیست، احتمال پایینی وجود دارد که آرزوی مرگ کسی توسط رؤيابين مضمون شده باشد، اما اگر فقدان کسی همراه با سوگواری باشد، این به معنای آن است که خود رؤيابين در آرزوی مرگ کسی بوده است که در رؤیا دچار جا به جایی شده است.

نمونه ی چهارم:
فردی رؤیای خود را این گونه تعریف می کند که می گوید در خواب به دختری یک اسکناس ۱۰۰۰ دلاری می دهم، پدرم هم این پول را از او می گیرد و هم به دختر تهمت دزدی می زند. من بسیار خشمگین می‌شوم و مشتی حواله پدر می‌کنم.
تفسير خواب: تعبیر رویا این است که پول در این رویا سمبل عشق است. گویا رویا‌بین به پدرش میگوید تقصیر توست که من هنوز کودک مانده ام و نمی‌توانم به دختری عشق بورزم‌. من از تو متنفرم، زیرا که مجبورم به تو عشق بورزم، حتی اگر این عشق به ضرر من باشد.

نمونه ي پنجم:
فرد دانشجویی، معلم خصوصی زمان کودکی خود را با پرستار زمان کودکی اش در بستر می‌بیند، و بنظرش میرسد چقدر احمقانه است.
تفسیر خواب: وقتی رویای خود را با برادر بزرگترش در میان میگذارد، برادرش میگوید اتفاقا این دو نفر در گذشته با هم ارتباط جنسی داشته اند و او چون در آن زمان کوچک بوده بخاطر نمی‌آورد. در حقیقت این فرد ناظر صحنه ارتباط جنسی پرستار و معلم بوده است.
با اینکه چنین واقعه‌ای را بخاطر نمی‌آورد، ولی این صحنه در پس ذهنش مانده است.

در بحث رویا فروید معتقد است که اگر منشاء رویاها کاویده شود، در نهایت به آرزویی در زمان کودکی می‌رسد و این بیش از آنکه ناظر به مشاهدات تجربی فروید بوده باشد، ناظر به تئوری او در مورد روان آدمی است.
مثلا در رویای روان پزشک آرزویی که قابل ردیابی است. آرزوی روانکاو برای همبستری با زن بیمار و پدری دختر اوست. یا در رویای ایرما آرزویی که وجود دارد، مبرا شدن فروید از تهمت ها در زمینه درمان است. البته می‌توان آرزوهای فرعی‌ای را نیز یافت. مثل امید به بهبودی و ادامه حیات ایرما در رویای ایرما.

خود فروید هم در کتابش بیان می‌کند که برخی رویاها هستند که ظاهرا با این قاعده کلی منتهی شدن به آرزویی همراه نیستند و در مورد آن‌ها و تحت این قاعده عام بودن‌شان نکاتی بیان می‌کند.
 

hashemi

کاربر ویژه
۱- مروری بر نقدهای بیان‌شده ناظر به نظریه‌ی روانکاوانه‌ی فروید
فروید اندیشمند نابغه‌ای است و نظریاتش بیشتر مبتنی بر شهود فوق‌العاده‌ی اوست تا مشاهداتش، همچنین ذهن منظم و نظریه‌پردازی دارد.

ایراد اصلی به او مبانی نادرست، تحویل گرایی و اعتنای بیش‌ازحد به علم زمانه‌اش است؛ که البته بخشی از آن در برابر بی‌اعتنایی یونگ و لکان به ارتباط نظراتشان با سایر علوم پسندیده است.

۲- مروری بر مقاله‌ای از فروید
یک منبع خوب درباره فروید رساله‌ی مختصری است تحت عنوان «رئوس نظریه‌ی روانکاوی» که فروید آن را در اواخر عمر خویش نوشته است و ترجمه‌ی آن در ویژه‌نامه‌ی روانکاوی شماره‌ی ۲ ارغنون که مجلد ۲۲ از سلسله مجلدات این مجموعه می‌باشد آمده است.
این مقاله اشارت‌های خوبی دارد. از جمله این که برخلاف نظر بسیاری هر دو سه‌گانه‌ی (اید، ایگو و سوپرایگو) و (ناخودآگاه، پیش آگاه و خودآگاه) را با هم لحاظ کرده است. همچنین اشاره‌هایی به مقوله‌ی زبان دارد.

۱-۲ تطبیق سه‌گانه‌های فروید با سه‌گانه‌ی برن
در ابتدا سه‌گانه (اید، ایگو و سوپرایگو) را مطرح می‌کند.
این سه‌گانه در روانشناسی به واسطه‌ی ایده‌ی (کودک، بالغ، والد) صورت جاافتاده‌ای می‌یابد، هرچند خود برن نظریه‌اش را مستقل از فروید می‌داند.
البته این دو سه‌گانه هم کاملاً بر هم منطبق نیستند.
سه‌گانه‌ی برن را می‌توان در قالب یک حصر منطقی بیان کرد. اعمال ما یا بر پایه‌ی امیال است (کودک) یا بر مبنای مجموعه‌ای از دستورالعمل‌ها و تلقینات اخذشده از جامعه (والد) یا بر اثر تجربیات مستقل خود فرد است (بالغ).

۲-۲ فقدان مؤلفه‌ی والد/سوپرایگو در پیشینه‌ی سنت
در دیدگاه سنتی ما با یک دوگانه روبه‌روییم که نفس و عقل است و نشانی از سنت یا والد یا سوپرایگو نیست.
در حالی که سنت و اجتماع خود قواعدی را بر فرد تحمیل می‌کند. در نگره‌ی سنتی، سنت اگر هم لحاظ شود، ذیل عقل است.
والد و خود حامل مقوله سنت است و بهترین پوشش سنت این است که اصلاً منکر والد شود. خصوصاً آنچه مهم و البته مغفول است خطیر بودن سنت است. البته در فرهنگ ما به خاطر وجود سنت عرفانی پیشرفته، ایده‌های علیه سنت بسیار وجود دارد.
به نوعی سنت ضدّ سنت است. البته خود عرفان سه‌گانه نفس اماره، لوامه و مطمئنه را نیز دارد، ولی منطبق بر سه‌گانه‌های روان‌شناختی بیان‌شده نیست.

از مؤلفه‌های محوری دین به خاطر صبغه‌ی خردگرایانه‌ی قوی، عدم تقلید در اصول دین است و این که اصول باید به انقیاد بالغ درآید.
در قرآن هم یکی از مبارزه‌های دائمی پیامبران در جهت مقابله با سنت بوده است و مشرکین شرک خود را میراثی از گذشته می‌دانستند. با وجود همه‌ی این‌ها، در عموم مردم سنت و دستورالعمل‌های صریح و روشن آن است که رایج است.

باید توجه داشت که هر مقوله‌ای ممکن است بدل به سنت گردد.

مارکسیسم نمونه‌ی خوبی از این نظر است که بلافاصله حتی در افراد نزدیک مانند لنین، تعلیمات مارکسیستی فاصله‌ی زیادی با اندیشه‌های مارکس دارد. البته همیشه تلاش‌هایی از محافظت از یک اندیشه هم شده که از مخاطرات سنت در امان بماند.
مثلاً عرفا سعی می‌کردند که کلاس‌هایی با تعداد افراد کم و گزیده داشته باشند، قالب شعری را برمی‌گزیدند، کلاس‌ها حضوری و به درخواست شاگردان و در خانه‌ی استاد بوده است و …

۳-۲ نظریه‌ی رؤیای فروید
وجه دیگر اهمیت فروید توجه دادن به مقوله‌ی رؤیا در دوره‌ی مدرن است.
به صورت جزئی‌تر به دو بحث مکانیسم ایجاد رؤیا و تعبیر رؤیا می‌پردازد. از نظر فروید هسته‌ی اصلی رؤیابینی یا پاسخ به آرزوهای سرکوب‌شده‌ی اید و یا برون‌ریزی‌های ناخودآگاه است. در واقع ایگو در برابر فشارهای اید، پدیدآورنده‌ی رؤیا در راستای کارکرد بیولوژیکی آن یعنی حفظ خواب است.
در اینجا باز هم می‌توان دست به تفکیک زد و در عین حفظ وجه بیولوژیک رؤیا توسط فروید به توجیهات یونگ درباره‌ی رؤیا ملتزم شد. اصل توجه به نمادپردازی در رؤیا را ابتدا فروید احیا کرد.
علمی که کاملاً تبدیل به خرافه شده بود.
 

hashemi

کاربر ویژه
۳-۳ عدم توجه به مقوله‌ی زبان
نقص دیگر نظریه فروید عدم توجه به زبان است که بیان شد تا حدودی در لکان این نقص جبران می‌شود.
میان زبان و خودآگاهی و سوپرایگو نسبت مستقیم وجود دارد و اساساً هم دو سال اول زندگی کودک معطوف به تسلط بر زبان است. شاید دلیل توجه کمتر فروید به زبان همان الگوی زیستی عام مقایسه‌ای او با حیوانات باشد.

۴-۳ عدم ارائه‌ی شواهد کافی برای غریزه‌ی مرگ
فروید در دوره‌ی دوم تفکر خود، هم‌ارز غریزه‌ی حیات، غریزه‌ی ویرانگری و مرگ را طرح می‌کند.

این غریزه در برابر غریزه‌ی حیات که وحدت‌بخش است، کارکردش از هم گسستن است.
به نظر می‌آید فروید شواهد کافی برای استقلال چنین غریزه‌ای و به‌تبع دوگانگی غرایز حیات و مرگ ارائه نکرده است. علاوه بر این کارکرد روانی ویژه‌ای را نیز مربوط به آن ذکر نکرده است.

حالات ویرانگرانه در آدمی مثل خودکشی یا حالات مازوخیستی می‌تواند تحت تأثیر سوپرایگو یا مواجهه با واقعیت تبیین شود و نیاز به لحاظ یک غریزه‌ی ذاتی مقابل حیات نیست.
در کودک و حیوانات نیز (جز برخی خودکشی‌های دسته‌جمعی مرموز برخی حیوانات مثل موش‌ها و نهنگ‌ها) نشانی از وجود این غریزه نمی‌توان یافت.

۵-۳ کیفیت تفسیر رؤیا
یونگ تکنیک تداعی آزاد فروید را در تعقیب رؤیا می‌پذیرد ولی تحلیل محتوایی آن و ربط آن به دوران کودکی را درست نمی‌داند.

پیش‌تر به رؤیای زنی اشاره کردیم که در خواب، مواجه با شلیک سربازی می‌شود.
تحلیل فروید از راه تداعی برای زن این بود که او به جوانی از فامیل خود علاقه‌مند بوده و اولین رابطه جنسی خود را نیز با او داشته است.
یک‌بار که در حین یک رژه‌ی نظامی به او ابراز علاقه می‌کند، با برخورد سردی از سوی او روبرو می‌شود که برای او بسیار اثر بدی داشته است.

یونگ در خاطرات خود می‌گوید یک‌بار در حالت نیمه هوشیار در سفری در قطار با دیدن تابلوهای کنار جاده، تداعی از دوران کودکی‌اش حاصل می‌شود و به کشفیاتی درباره‌ی خود می‌رسد و این را اثر تداعی می‌داند.
در بحث رؤیا نیز معتقد است رؤیا بهانه‌ای برای تداعی است و فروید نه از محتوای رؤیا بلکه با تداعی گری در ذهن آن زن، به کشف علت مشکل روانی او می‌رسد.

از نظر یونگ اگرچه وجهی از نمادپردازی رؤیا شخصی و مربوط به رؤیابین است، اما قسمت عمده‌ی آن غیرشخصی و عام است.
در هر دو وجه چه شخصی و چه عام، خود رؤیابین مرجع خوبی برای تفسیر نمادها نیست.

به‌بیان‌دیگر تداعی آزاد برای راهبر بودن به گره‌های روانی که متضمن مجموعه‌ای از عواطف درهم‌پیچیده است، مفید است، ولی برای تحلیل رؤیا کارآیی ندارد؛ زیرا دخالت و ره زنی ایگو فراوان است و صرفاً بخشی از پیش‌آگاهی یا وجه سطحی‌ای از ناخودآگاه امکان برون‌ریزی دارند.

به همین خاطر است که در تکنیک تداعی آزاد خصوصاً در نزد یونگ بیش از آنکه واژه‌های بیان‌شده توسط بیمار مهم باشد، میزان زمانی که بیمار برای بیان واژه صرف می‌کند مهم است.
طبیعتاً تکنیک تداعی آزاد در مورد خواب بدون استفاده نیست، خصوصاً در خواب‌های شخصی،
اما اینکه تمام تعبیر رؤیا وابسته به آن باشد این درست نیست.
اساساً یونگ به تحریف رؤیا معتقد نیست، بلکه معتقد است زبان رؤیا، زبان ویژه‌ای است که باید آموخته شود.

یک نقض ضعیف نظریه‌ی فروید این است که اگر خواب بازگشت ما به اید و حالت حیوانی ما باشد، باید پس از خواب یعنی صبح هنگام، عرصه‌ی حالات تهاجمی و غریب آدمی باشد، در حالی که این‌گونه نیست و به‌عکس آدمی در هنگام صبح واجد حالات معنوی و آرامش است.
فروید می‌تواند پاسخ دهد که چون رؤیا تحقق آرزوهای اید است، اثر آن آرامش صبحگاهی پس از آن است.
مجموعه‌ای از مبحث تعبیر خواب و جایگاهش در روان‌شناسی از دیدگاه فروید و یونگ، تقدیم شما دوستانم شد.
باشد که نگرشی علمی و نقادانه به شگفتی‌های جهان و بالاخص آدمی داشته باشیم.
 
دوستان عزیز سوالات را در بخش سوالات بپرسید در بخش تجربیات یا بخش دیگری نپرسید. فقط سوالاتی که در بخش سوالات پرسیده می شود جواب داده می شود
بالا