تحقیق علمی در مورد پرانیک هیلینگ-چگونگی شفابخشی-توجیه درمان از راه دور-پیشگیری از بیماری-درمان

7 شب با معجزه مدیتیشن دوقلب از شنبه 16 دی ماه تا جمعه 22 دی ماه هر شب ساعت 22:00 (10 شب) در اینستاگرام دکتر آرام لایو داریم  

hashemi

کاربر ویژه
Screenshot_۲۰۲۳۰۵۱۶-۱۹۰۴۲۱_Gallery.jpgتحقیق علمی در مورد پرانیک‌هیلینگ
چگونگی شفا بخشی
توجیه درمان از راه دور
پیشگیری از بیماری
درمان



علم بشر به واسطه پیشرفت‌های اخیرخود ، به درک بعضی ازابعاد شفابخشی(Healing) نائل آمده است.
یکی از روشهای بسیار کهن شفابخشی با قدمت چندین هزارساله که از حدود صد سال پیش تاکنون در سراسر دنیا و به خصوص در کشورهای پیشرفته ( درزمینه طب و تکنولوژی بشری) موردتوجه بسیار قرار گرفته ، سیستم انرژی بخشی است.

در این مقاله به دیدگاههای علمی و تحقیقات بالینی معتبری که شفابخشی و به خصوص سیستم ریکی ( یک روش ساده ، جامع و درعین حال قدرتمند) را توجیه می نمایند ،خواهیم پرداخت .
در حال حاضر ، مهمترین دیدگاه برای فرمول بندی کردن نحوه عملکرد ریکی ، میدانهای الکترومغناطیسی حاصله از موجودات زنده است .
پروفسور جیمز اوشمن(James Oschman Ph.D).در کتاب اخیر خود به نام “ مبانی علمی طب انرژی بخشی” Energy Medicine, The Scientific Basis") “(به این موضع شگفت انگیز اشاره می کند.
البته حضور و انتشار جریانهای الکتریکی در بدن انسان ، از مدتها پیش به یک حقیقت علمی تبدیل شده است . این جریانها که در مسیر سیستم عصبی حرکت می کنند ، یکی از راههای خود تنظیمی بدن برای رسیدن به تعادل و هماهنگی لازم محسوب می شوند . به عبارت دیگر پیامهای عصبی که از مغز منشاء می گیرند ، از طریق سیستم عصبی که با تمامی بافتهای بدن در ارتباط می باشد به کلیة اعضا و اندامها رسیده و موحب تنظیم فعالیتهای بدن می شوند .

از سوی دیگر الکتریسیته قلب نیز توسط پلاسمای خون و از راه عروق و مویرگهای خونی که مجموعاً بیش از 50000 مایل ( هر مایل معادل 1609 متر) درازا دارند به سایر قسمتهای بدن منتشر می‌گردد.این راه ، دومین مسیر ( البته به صورت فرعی) برای جاری شدن جریانهای الکتریکی به حساب می آید. این جریانها نه تنها در داخل سلولها بلکه در اطراف همة سلولهای بدن انتشارمی یابند .
از طرفی بسیاری از سلولها ، حاوی کریستالهایی به فرم مایع می باشند . این کریستالهای زنده ، در غشاهای سلولی ، غلاف های میلین اعصاب و بسیاری از نقاط دیگر به طور پراکنده یافت می شوند . تمامی کریستالها ، هنگامی که به نوعی تحت فشار قرارگیرند ، در پاسخ واکنشی تحت
عنوان « تأثیرات پیزوالکتریک» از خود نشان خواهند داد . به همین ترتیب ، کریستالهای مایع درون سلولهای بدن انسان نیز به طور مداوم در حال تولید جریانهای الکتریکی همگرایی می باشند که همانند لیزر ، فرکانسهای حاصله از آنها در محدودة مشخصی قرار دارد . این ارتعاشات لیزر مانند قادرند علاوه بر حرکت در درون بدن ، به محیط اطراف نیز منتشر شوند . این واقعیت ،‌ تداعی کنندة تأثیرات بالقوه‌ شفا دهندة کوبش بر روی طبل است . هنگامی که فشارهای کوبشی حاصل از ضربان طبل به بافتهای بدن انسان می رسد،‌ جریانها و میدانهای الکتریکی آهنگین ( ریتمیک )‌ خاصی دربدن ایجاد می شود که بطور مستقیم درفعالیت بیولوژیک آن بافتها تأثیرمی گذارد .

دومین محیط از سیستم عصبی بدن انسان ،‌ غلاف عصبی (‌ پری نوریوم)‌ نام دارد که متشکل از یک لایه بافت همبندی و پوشانندة سیستم عصبی است. رابرت بکر( Robert o. Becker ) در مجموعه ای از مقالات به شرح این موضوع پرداخته است : "بیش از نیمی از سلولهای مغزی را سلولهای پری نوریال تشکیل می دهند . پری نوریوم که توسط امواج مغزی کنترل می شود با تأثیر بر جریانهای الکتریکی ، مستقیماً‌ در فرایند شفابخشی دخالت دارد .
هرگاه یکی از قسمتهای بدن دچار آسیب می گردد ، سیستم پری نوریال در آن موضع خاص ، نوعی پتانسیل الکتریکی به وجود می آورد که اولاً بدن را نسبت به آسیب وارده آگاه می سازد و ثانیاً‌ سلولهای بازسازی کننده نظیر گلبولهای سفید خون ، فیبرو بلاستها و ماکروفاژها را به محل مورد نظر جذب می نماید و در نهایت همگام با ترمیم یافتن ضایعه ، پتانسیل الکتریکی موضع نیز تغییر می یابد. سیستم پری نوریال ، همچنین نسبت به میدانهای مغناطیسی بیرونی بسیار حساس و پاسخگو است ."
ادامه دارد🥰
 
آخرین ویرایش:

hashemi

کاربر ویژه
Screenshot_۲۰۲۳۰۵۱۷-۰۹۵۳۰۹_Gallery.jpg
هنگامی که جریان الکتریکی از داخل یک جسم هادی الکتریسیته عبور می کند ، یک میدان مغناطیسی در اطراف آن جسم تشکیل می‌شود. به همین نحو ،‌ جریانهای الکتریکی که در درون بدن انسان در حرکت می باشند نیز در داخل و اطراف بدن ، میدانهای مغناطیسی خاصی به نام ‌میدانهای بیومغناطیسی (Biomagnetic Fields)به وجود می آورند .
دکتر جان زیمرمن (Dr. John Zimmerman)در دانشکده پزشکی دانشگاه کلرادو در شهرDenverایالات متحده. به منظور درک بهتر نحوة عملکرد بدن وتشخیص عمیقتر بیماریها ، با استفاده از دستگاهی
به نام (Super Conducting Quantum Interference Device) SQUIDیادستگاه فوق هادی با تداخل کوانتومی ) اقدام به اندازه گیری دقیق میدانهای بیومغناطیسی بسیاری از اعضای بدن ، از جمله مغز و قلب نموده است .
قلب دارای میدان مغناطیسی پرقدرتی است که تا فاصله 15 فوتی ( هر فوت معادل 48/30 سانتیمتر )‌ ادامه دارد . مغز و کلیه ارگانهای بدن نیز دارای میدانهای بیومغناطیسی مخصوص به خود هستند که آنها را احاطه نموده و با یکدیگر در تعامل هستند.
هر ارگان ، فرکانس ویژه خود را دارد که بیانگر وضعیت سلامت آن است . اما در شرایط بیماری ، این فرکانس دچار تغییرمی شود . مجموعه تمامی میدانهای بیومغناطیسی بدن ، تشکیل یک میدان بیومغناطیسی تجمع یافته بزرگ را می دهد که بدن انسان را احاطه می‌کند و در واقع بسیار مشابه با همان پدیده ای است که هاله Aura نامیده می شود . به این ترتیب ، میدان بیومغناطیسی مورد نظر می تواند یکی از اجزای مهم هاله قلمداد شود ، گر چه که ممکن است ابعاد دیگری نیز در این مقوله دخیل باشند .
میدان‌های بیومغناطیسی انسان با میدانهای مشابه در اطراف او نظیر میدانهای بیومغناطیسی سایر انسانها در تعامل متقابل است . این اصل در علم فیزیک ،‌ القاء Induction نامیده می شود و به این معنی است که هر میدان مغناطیسی می تواند باعث القای تغییراتی در قدرت و نیز فرکانس جریانهای الکتریکی در جسم هادی مربوط به میدان مغناطیسی مجاور خود شود (‌ در اینجا بدن انسان دیگر ) . به همین منوال،
میدان بیومغناطیسی یک فرد هم قادر است از طریق فرایند القاء ،‌ تأثیراتی را بر روی میدان مغناطیسی فرد دیگر چه از نظرذهنی_روانی ( دگرگونی در احساس سلامت ، میزان احساس خوشایند او ...) و چه از لحاظ جسمی (کیفیت عملکرد ارگانها و بافتهای بدن وی) بگذارد .
آگاهی از این اصل از یک سو تعریف مناسبی را از واژه مصطلح شخصیت مغناطیسیMagnetic Personality خاص هر انسان ، برایمان ارائه می‌دهد و از سوی دیگر ، ‌نحوه ایجاد تأثیرات درمانی مستقیم یک انسان بر روی انسان دیگر را به صورت علمی توجیه می کند .
تا به اینجا دریافتیم که از دیدگاه علمی ،‌ وجود یک انسان به محدوده پوست او ختم نمی شود بلکه به فضای اطراف او نیز گسترش می یابد . تا بحال همه ما هنگامی که حضور فرد دیگری را بدون دیدن او در نزدیکی خودمان احساس کرده ایم ،‌ بر این واقعیت صحه گذاشته ایم ، اما امروزه این مقوله به عنوان یک اصل علمی پذیرفته و ثابت شده است .
دستها نیز توسط میدان مغناطیسی مخصوص به خود احاطه می‌شوند . بررسی میدان مغناطیسی حاصل از دستان یکفرد شفاگر( Healer)در حین انجام درمان نشان می دهد که این میدان به وضوح قوی تر از میدان مغناطیسی دستان افراد معمولی است .
در این بررسی از یک مغناطیس متر ساده ، شامل دو عدد سیم پیچ 80 هزار دور متصل به یک تقویت کننده استفاده شد و نتیجة حاصله ، گویای این واقعیت بود که دستانِ فردِ شفاگر دارای میدانی با قدرت 002/0 گاس (gauss ) بود که هزار بار قوی تر از هر میدان مغناطیسی دیگری است که از بدن انسان به بیرون امتداد می یابد . فرکانس این میدان نیز متغیر ( بین 3/0 تا 30 هرتز) و عمدتاً‌ در محدودة 8 ـ 7 هرتز در نوسان بود .
انرژیِ شفادهندة‌ دستها حداقل تا حدودی توسط سیستم پری نوریال ایجاد می شود . این سیستم همان طور که قبلاً توضیح داده شد ، رشته های عصبی را پوشانیده و ‌در بدن به عنوان مسیری برای هدایت جریانهای الکتریکی تحت کنترل تالاموس مغز ، عمل می کند .
پاره ای از شواهد حاکی از این است که سایر فرمهای انرژی به غیر از نوع بیومغناطیسی‌ نظیر امواج مادون قرمز ،‌ مایکروویو و بعضی دیگر از پرتابهای فوتونی ‌نیز از دستها خارج شده ، تأثیرات درمانی خود را در سیستمهای بیولوژیک ( زیست شناختی )‌ بدن به دنبال دارد.
این دستاورد با تئوری متافیزیکی و کل‌نگر رایج مبنی بر اینکه بیماری ابتدا در هاله انرژی یا میدان بیو مغناطیسی انسان ایجاد شده و سپس
در جسم فیزیکی بروز می کند ، کاملاً هماهنگ و مطابق است.
ادامه دارد...
 

پیوست ها

  • Screenshot_۲۰۲۳۰۵۱۷-۱۱۴۳۲۱_Telegram.jpg
    Screenshot_۲۰۲۳۰۵۱۷-۱۱۴۳۲۱_Telegram.jpg
    379.2 کیلوبایت · بازدیدها: 7
آخرین ویرایش:

hashemi

کاربر ویژه
Screenshot_۲۰۲۳۰۵۱۷-۱۱۳۲۴۱_Telegram.jpg
هنگامی که شفاگر، دست‌های خود را به منظور درمان در مجاورت یک عضو غیر سالم قرار داده ،‌ شروع به شفابخشی می کند ، میدانِ مغناطیسیِ خارج شده از دستان او که به مراتب قویتر از میدانِ مغناطیسی حاصل از عضو بیمار می باشد ، با دربرداشتن فرکانسهای طبیعی و سلامت بخش مورد نیاز آن عضو، تأثیر درمانی خود را آغاز می کند و نهایتاً‌ با مکانیسمِ القایی ، فرکانسِ طبیعی را به عضو بیمار بازمی گرداند . این تنظیمِ فرکانس ، به نوبه خود بر جریانهای الکتریکی سلولها و سیستمِ عصبیِ عضوِ مربوطه و همینطور فعالیتِ بیولوژیک آن عضو تأثیر می گذارد و به این ترتیب ، درمان صورت می گیرد .
تحقیقات به عمل آمده نشان می دهد که فرکانسهای شفابخش برای بافتهای مختلف بدن عبارتند از : فرکانسِ معادلِ دو هرتز برای رشته های عصبی ، فرکانسِ معادلِ هفت هرتز برای استخوانها ، فرکانسِ معادلِ ده هرتز برای رباطها و فرکانسِ معادلِ پانزده هرتز برای مویرگها .

درهنگامیکه شفاگر به منظور یافتن نواحی نامتعادل و گرفتار در یک بیمار ، به اسکن نمودن بدن او می پردازد ، فرایند القای میدانهای بیومغناطیسی در جهت معکوس اتفاق می افتد . در این شرایط ، شفاگر کف یک یا دو دست خود را در فاصله چند سانتیمتری بدنِ بیمار به آرامی حرکت می دهد و درهمین حال به احساسی که درکفِ دستِ او ایجاد می شود توجه می کند ( اسکن بیوسن )‌ .
در این حین ، میدان بیومغناطیسی بیمار تغییراتی را در میدانِ کفِ دستِ شفاگر ایجاد می کند و این تغییرات توسط شفاگر حس می‌شود و به این ترتیب او قادر خواهد بود نواحی دچار عدم تعادل و تحت فشار را در میدان بیومغناطیسی بیمار تعیین نماید .

در انرژی‌درمانی نیازی به ذهنِ آگاهِ شفاگر نیست ، بلکه انرژی خود به خود جریان می‌یابد و به هیچ عنوان از انرژی شخصی فردِ شفاگر استفاده نمی کند .
حال ببینیم فرایند درمان چگونه صورت می پذیرد .درمان پرانیک می‌تواند ابعادی نهفته از درون هر یک از ما را که دارای درک بالاتری از کلیت وجود ، سلامت و شفای واقعی است ،‌ بیدار نماید. با توجه به اینکه آگاهی ، از فضایی ورای ذهن هوشیار ما منشاء‌ می گیرد ،‌ می توانیم چنین نتیجه‌گیری کنیم که سرچشمه آگاهی در واقع همان منشاء اَبَر هوشیارِ درونِ وجود ماست .

از سوی دیگر ، با دانستن این‌که این درمان،از انرژی فردِ شفاگر نمی کاهد ، به این نتیجه می رسیم که در واقع انرژی متفاوتی را نسبت به آنچه برای فعالیتهای روزمره‌مان استفاده می کنیم ، فعال می‌کند.
همه ما انسانها پتانسیل‌های نهفته‌ای داریم که در اکثریت افراد غیر فعال است و نیاز به بیدار شدن دارد .
ابرهوشیاری می تواند عملکرد تالاموس و سیستم پری نوریال را به نحوی هدایت کند که انرژی را ایجاد و آن را از طریق دستانِ فردِ شفاگر به عضو مبتلا برساند . به بیان ساده‌تر می‌توان انرژی را مجموعه ای ویژه از انرژی بیومغناطیسی و سایرانرژی هایی دانست که ذهن اَبَرهوشیار،‌ کیفیت آنها را دقیقاً متناسب با نیازِ عضوِ مبتلا که در زیرِ دستانِ شفاگر قرار دارد ، تعیین نموده و فرایند درمان را آغاز و تکمیل می نماید .

بنابراین می توان چنین تصور کرد که هر چه ابعاد عالی ترِ ذهنِ اَبَرهوشیار برای ایجاد مجموعه هایی قویتر و مؤثرتر از انرژی از لحاظ فرکانس و قدرت ، بیدار شود ، می توان در موارد بیماریهای سخت و پیچیده ، با سرعت بیشتری به درمان بیماری پرداخت.

در این صورت شفابخشی ، شامل ترکیبی از عشق ، همدردی و محبت خواهد بود که عضو آسیب دیده را هر چه بیشتر برای ترک الگوهای قدیمی و بازگشت به سلامتی تشویق می‌کند .
یک درمانِ شفابخشیِ مؤثر و قوی ، قابل تشبیه به تعمیرکارِ فوق العاده ماهری است که بر اساس تجربه و درک بیشتر خود ،‌ قادر به انجام تعمیراتی می باشد که از عهده سایر تعمیرکاران خارج بوده است.
وقتی به تدریج آگاهی خود را افزایش داده و عمیقتر از پیش به شفابخشی خود می پردازیم ، پتانسیلی که در درونمان به عنوان یک شفاگر وجود داشته ،‌ هر چه بیشتر بیدار می شود تا جایی که ما را قادر می سازد با ابعادی متعالی تر از ذهن اَبَرهوشیارمان ارتباط برقرار نموده ، مهارتهای والاتری را کسب نماییم .

یکی از توانایی های بسیار جالب انرژی بخشی، درمان از راه دور است.
همان‌گونه که پیشتر توضیح داده شد ، نحوه درمان از طریق دستها هنگامی که شفاگر در مجاورت فرد بیمار قرار گرفته باشد از طریق تأثیرات القایی میدانهای بیومغناطیسی آنها قابل درک است ، اما درمان از راه دور را درشرایطی که ممکن است شفاگر نه تنها کیلومترها از بیمار خود فاصله داشته باشد بلکه نسبت به هم در دو سوی مختلف کره زمین باشند ، از نظر علمی چگونه می‌توان توجیه کرد؟‌
ادامه دارد...Screenshot_۲۰۲۳۰۵۱۸-۱۷۳۲۲۰_Gallery.jpg
 

hashemi

کاربر ویژه
Screenshot_۲۰۲۳۰۵۱۸-۱۸۰۸۳۳_Gallery.jpgScreenshot_۲۰۲۳۰۵۱۸-۱۸۰۷۵۶_Gallery.jpgScreenshot_۲۰۲۳۰۵۱۸-۱۸۱۹۳۷_Gallery.jpgاحتمالاً‌ درمان از راه دور (در پرانیک)بواسطه امواجِ اسکالر (Scalar Waves : امواج الکتریکی با پایداری بالا که می توانند بدون نیاز به سیم برق و بدون تبعیت از معادله ریاضی انتشار امواج با سرعتی معادل یک و نیم برابر سرعت نور در فضا حرکت کنند).
کشف این امواج ، دستاوردی مهم و نوین در فیزیک مدرن بشمار می آید )صورت می‌گیرد . هنگامی که دو میدان مغناطیسی متمایز،‌ دارای فرکانسی کاملاً‌ مشابه بوده و دقیقاً از فاز خود خارج باشند ، نهایتاً یکدیگر را حذف می کنند ،‌ اما این حذف متقابل ، تأثیرات آن دو میدان را از بین نمی برد ، بلکه پتانسیل آنها همچنان موجود است و این پدیده منجر به ایجاد امواج اسکالر می‌شود که برخلاف امواج مغناطیسی (‌ که با الکترونها در ارتباطند )‌ با هسته اتم‌ها در تعامل قرار می‌گیرند. این امواج نه تنها توسط قفسهای الکتریکی فارادیFaraday Cages یا سایر موانع شناخته شده متوقف نمی‌شوند، بلکه خود را بدون کوچکترین افت انرژی و با همان قدرت اولیه (صرفنظر از بعد مسافت) ، به هدف مورد نظر می‌رسانند . همچنین ثابت شده است که امواج مورد نظر،‌ با تأثیر بر روی بافت‌های زنده بیولوژیک ، روند ترمیم و درمان را تسریع می‌کند. بنابراین ممکن است همانطور که دکتر جیمز اوشمن معتقد است امواجِ اسکالر،‌ منشاء بنیادینِ درمان و ترمیم در بدن موجودات زنده باشند .

علیرغم اینکه تئوریهای حاضر ، تا حدودی توجیه کننده مکانیسم درمان از طریق شفابخشی است،‌ هنوز یک جنبه از شفا بخشی و کار فراطبیعی (معنوی) به صورت رازی بزرگ باقی مانده است .
تولید میدانهای بیومغناطیسی و امواجِ اسکالر ر وابسته به جسم فیزیکی انسان و یا دستگاههای فیزیکی است ، در حالیکه بسیاری از شفاگرهای روحی، برای دریافت و هدایت انرژی ، با موجوداتی متعالی تر، که فاقد هر گونه جسم فیزیکی می باشند ارتباطی مستقیم برقرار می کنند .
از دیدگاه علمی نه تنها مکانیسم ایجاد انرژی توسط این موجودات ، بلکه حتی وجود آنها نیز، قابل توجیه نیست. لذا هنوز برای درک عمیق‌تر شفابخشی و طبیعت آگاهی ، زمینه های تحقیقاتی گسترده‌ای در پیش روی علم نوین قرار دارد .
بافتهای زنده بدن که متشکل از ملکولها و اتم ها هستند ،‌ مستقیماً‌ در اتصال و تأثیرپذیری از تمامی نیروهای موجود در طبیعت هستند. همگام با تکامل موجودات زنده ، نیروهای مختلف، اعم از نیروهای شناخته شده و نیروهای مرموز و ناشناخته برای عملکرد بدن با یکدیگر ترکیب شده‌اند و طبیعتاً‌ با مطالعه موجودات زنده و به ویژه انسان ،‌ فرصتی بسیار خوب برای درک عمیق‌ترین و مرموز‌ترین نیروهای کیهانی به ما عطا خواهد شد .
این شانس برای ما وجود دارد که همگام با پیشرفت تحقیقات علم بشری در مورد شفاگری و عوالم روحی ،‌ کشفیات حیرت آوری به وقوع بپیوندد که با گسترش آگاهی ذهن ما انسانها ،‌ تحولی متعالی را برای ادامه حیات بر روی کره زمین برایمان به ارمغان آورد .

بیولوژی انرژی درمانی
یاخته‌های اندام‌ها هر کدام دارای یک میدان انرژی الکترو‌مغناطیسی با بسامد (فرکانس) ویژه خود است که کارکرد یاخته بر پایه آن بسامد برنامه‌ریزی شده است. اطلاعات انرژیکی که در آن یاخته بصورت میزان و بسامد موج الکترو مغناطیسی ذخیره شده، وظیفه آن یاخته را تعریف می کند. یاخته ها و در نتیجه بافت ها در تعادلی انرژیکی در پیوند با هم قرار دارند و برای اینکه بتوانند وظایف خود را در سامانه ایمنی بدن انجام دهند، این تعادل باید همیشه برقرار باشد.
جریانی که یاخته را بهم پیوند می دهد وبه آنها آب ، اکسیژن و پروتئین می‌رساند و پروتئین های مرده را با خود می‌برد، سیستم آبگون لنف LYMPH خوانده می شود که مانند یک شبکه رودخانه‌ای در سراسر بدن گسترده است.
بیماری هنگامی رخ می دهد که بدلیل عدم تعادل میدان های انرژی یاخته و بافتها ، آن یاخته یا بافت توان دفع پروتئین های‌مرده را از دست می دهد؛ یا اینکه سطح اکسیژن به حدی بالا می رود که به رادیکال های آزاد آسیب می رساند.
پروتئین های مرده هم خود میدان الکترومغناطیسی دارند که بوسیله آن پروتئین های زنده در حال کار و بنابر این آب را به خود جذب می کنند. نیروی ربایش الکتریکی آنها آب را نگه می‌دارد. گردآوری آب باعث تورم می شود و تورم ایجاد انسداد بیشتر می کند. این چرخه مانند یک دوره باطل پیاپی انجام می گیرد تا اینکه بیماری ویژه آن بخش از بد نمایان می گردد.
بسیار از عوامل بیماری زا نمی توانند در یک محیط اکسیژنی زنده بمانند؛ بنابراین، هر گاه راه رسیدن به یاخته بسته می شود عوامل بیماری زایی که در آن جا لانه کرده اند به فعالیت می پردازند. از سوی دیگر سطح اکسیژن در مسیر بسته قرار می گیرد و بالا می رود و به رادیکالهای آزاد آسیب می رساند و در نتیجه سامانه ایمنی بدن آسیب می‌بیند.
ادامه دارد...
 

hashemi

کاربر ویژه
Screenshot_۲۰۲۳۰۵۲۱-۱۰۴۴۳۱_Google.jpgScreenshot_۲۰۲۳۰۵۲۱-۱۰۴۷۲۰_Chrome.jpg
با وارد کردن انرژی به محل آسیب‌دیده یا به شبکه پخش انرژی بدن یک میدان امواج فوتونی درپیرامون یاخته ای که از تعادل خارج شده ایجاد می شود و به یاخته اجازه می‌دهد که شارژ الکترو مغناطیسی خود را اصلاح کند و به تعادل برساند تا بتواند وظیفه برنامه ریخته شده خود را انجام دهد .
وقتی انرژی الکترو مغناطیسی یاخته اصلاح شد ،میدان یاخته از بی‌ثباتی و عدم تعادل خارج می شود ،پروتئین های مرده از انباشت خود جدا می شوند،سازه‌های تصادفی و آب جمع شده ازاد می شوند وآبگونی جریان lymph بازمی‌گردد ، که بوسیله آن پروتئین های مرده به ارگان ها و گیرنده هایی در بدن که مسئول دفع آنها هستند رسانده می شوند. یاخته های تندرست آب را به خود جذب نمیکنند چون در تعادل هستند ، و چون در تعادل قرار می گیرند دیگر انرژی کوانتومی فوتون افزون بر نیاز خود را دریافت نمیکنند .
یکی از ویژگی های یاخته های اندام اینست که هر کدام شارژ و بسامد ویژه ای که برای انجام وظیفه اش ضروری است را دارد، و وقتی انرژی دهنده جریان انژی را وارد میکند ، یاخته از آن جریان فقط آن نشانگر انرژی را دریافت میکند که همساز با بسامد ویژه ی خودش باشد ، و بقیه را پس میزند. یاخته ها بسیار گزینشی عمل می کنند و فقط موج انرژی با بسامد و لرزشی را می پذیرند که بتواند میدان انرژی یا الکترو مغناطیسی آنها را به تعادل برساند . از آنجا که اکسیژن در سطح انرژی کوانتومی از راه میدان الکترومغناطیسی به یاخته رسانده می‌شود و نه از راه بدن در سطح ماده ،هیچ گونه عوارضی در انرژی درمانی به وجود نمی‌آید .
در درمان با روش هومیوپاتی نیز از نشانگرهای انرژی ماده ،ویژگی یا شعور ماده ، استفاده می شود نه خود ماده ، زیرا با رقیق سازی زیاد و مکرر دارو های هومیوپاتی چیزی از ماده آن دارو باقی نمی ماند وهمانچه باقی میماند اطلاعات انرژیکی وگوهر ان داروست که باعث درمان می شود.
در روش هومیوپاتی انرژی از راه دارو به بدن وارد می شودولی در روش انرژی‌درمانی می توان انرژی را مستقیما به یاخته ها یا بافت های بیمار که نیاز به انرژی دارند تاباند. هر دو روش درمان از دید دانش تجربی پذیرفته شده و در گستره‌ی پزشکی کل‌نگر هستند. در این روش ها، زیست نیروی موجود در یاخته ها ، بافت ها یا اندام های بدن تحریک و بسیج می شوند که خود به ترمیم و بازسازی خود بپردازند و تندرست شوند.
سامانه خود درمانی و خودسازی بدن اینگونه عمل می کند که وقتی یاخته‌ای دچار افت انرژی یا بهم خوردن تعادل در پیوند با یاخته های پیرامونی می شود، یاخته های سالم با القای انرژی از خود به یاخته های ناتوان شده افت انرژی آنها را جبران می کنند و تعادل و توان بازسازی را به آنها باز می گردانند. به این ترتیب است که نشانه های بیماری بروز نمی کند ویا اگر بروز کرده ، پس از مدتی خودبخود ناپدید می شود.
بروز نشانه خبر از وجود نارسایی ناهماهنگی و بیماری در سامانه تن، ذهن و روان است.
به عبارت دیگر این نشانه‌ها، زبان تن برای ابراز دشواری ایجاد شده است. سرکوب این نشانه ها بدون درمان ریشه دشواری مانند بریدن زبان تن است. در بسیاری از شیوه های درمانی پزشکی رایج، بویژه روش آنتی پاتی ، نشانه های بیماری به وسیله داروهای شیمیایی سرکوب می شوند، ولی عامل های ایجاد آنها از بین نمی روند و توانایی بازیابی تندرستی بوسیله خود بدنافزایش نمی یابد.

عناصر و عوامل بیماری زا، مانند ، ویروس ها، میکروب ها، انگل ها، قارچ ها، آنزیم ها و غیره که به بدن انسان وارد می شوندیا در بدن انسان لانه می کنند فرصت طلب هستند. تا هنگامی که بدن تندرست و زیست نیروی بدن قوی است، سامانه ایمنی بدن پادزهر مناسب را تولید و آنها را نابود می کند یا از فعالیت می اندازد . سامانه ایمنی بدن در دوره جنینی با یاری و هدایت غده تیموس یاخته های T (T cells) شناسنامه پیدا می کنند، بنابراین، هر یاخته نا آشنایی که وارد بدن شود بیدرنگ بیگانه شناخته شده و یاخته های آشنا در برابر آن واکنش نشان می دهند .
غذای ناسالم، اندیشه ناسالم، داروهای شیمیایی، مواد اعتیاد آور، شرایط زیست محیطی ناسالم، شرایط اجتماعی و خانوادگی تنش زا و غیره سامانه ایمنی بدن را ناتوان می سازد و به عوامل بیماری زا فرصت می دهند که از این ناتوانی استفاده کرده و به بدن حمله کنند .
انرژی درمانی باعث تقویت زیست نیرو افزایش پایداری بدن ، شادابی ، حس یکپارچگی شخصیت، هماهنگی و همبستگی همه اندام های بدن، اندیشه ها و احساسات می شود و توان رویارویی با بیماری را به بدن باز می گرداند. سرکوب بیماری ها در برخی بافت ها بوسیله دارو های شیمیایی از آنجا که اثر ناتوان کننده روی بافت های دیگر بدن دارد بنا بر این ، زمینه را برای بروز بیماری هایی از نوع دیگر و سخت‌تر فراهم می نماید.
 

hashemi

کاربر ویژه
هر چند تشخیص بیماری ها، تجویز دارو با درمان پزشکی کلاسیک است، ولی انرژی درمانی نیز با اکسیژن رسانی و سم زدایی یاخته ها و تنظیم کارکرد آنها و تقویت زیست نیرو ، همراه با پزشکی کلاسیک می تواند بیماران را در رهایی از بیماری و کوتاه کردن دوره نقاهت کمک کند.
تجربه نشان داده که انرژی درمانی در سم‌زدایی و بازگشت یاخته ها به عملکرد طبیعی خود مؤثر است. پس از ویرایش تقدیم نگاه شما.
پایان
 

پانته آ صادقی

کاربر ویژه
مشاهده پیوست 112
هنگامی که شفاگر، دست‌های خود را به منظور درمان در مجاورت یک عضو غیر سالم قرار داده ،‌ شروع به شفابخشی می کند ، میدانِ مغناطیسیِ خارج شده از دستان او که به مراتب قویتر از میدانِ مغناطیسی حاصل از عضو بیمار می باشد ، با دربرداشتن فرکانسهای طبیعی و سلامت بخش مورد نیاز آن عضو، تأثیر درمانی خود را آغاز می کند و نهایتاً‌ با مکانیسمِ القایی ، فرکانسِ طبیعی را به عضو بیمار بازمی گرداند . این تنظیمِ فرکانس ، به نوبه خود بر جریانهای الکتریکی سلولها و سیستمِ عصبیِ عضوِ مربوطه و همینطور فعالیتِ بیولوژیک آن عضو تأثیر می گذارد و به این ترتیب ، درمان صورت می گیرد .
تحقیقات به عمل آمده نشان می دهد که فرکانسهای شفابخش برای بافتهای مختلف بدن عبارتند از : فرکانسِ معادلِ دو هرتز برای رشته های عصبی ، فرکانسِ معادلِ هفت هرتز برای استخوانها ، فرکانسِ معادلِ ده هرتز برای رباطها و فرکانسِ معادلِ پانزده هرتز برای مویرگها .

درهنگامیکه شفاگر به منظور یافتن نواحی نامتعادل و گرفتار در یک بیمار ، به اسکن نمودن بدن او می پردازد ، فرایند القای میدانهای بیومغناطیسی در جهت معکوس اتفاق می افتد . در این شرایط ، شفاگر کف یک یا دو دست خود را در فاصله چند سانتیمتری بدنِ بیمار به آرامی حرکت می دهد و درهمین حال به احساسی که درکفِ دستِ او ایجاد می شود توجه می کند ( اسکن بیوسن )‌ .
در این حین ، میدان بیومغناطیسی بیمار تغییراتی را در میدانِ کفِ دستِ شفاگر ایجاد می کند و این تغییرات توسط شفاگر حس می‌شود و به این ترتیب او قادر خواهد بود نواحی دچار عدم تعادل و تحت فشار را در میدان بیومغناطیسی بیمار تعیین نماید .

در انرژی‌درمانی نیازی به ذهنِ آگاهِ شفاگر نیست ، بلکه انرژی خود به خود جریان می‌یابد و به هیچ عنوان از انرژی شخصی فردِ شفاگر استفاده نمی کند .
حال ببینیم فرایند درمان چگونه صورت می پذیرد .درمان پرانیک می‌تواند ابعادی نهفته از درون هر یک از ما را که دارای درک بالاتری از کلیت وجود ، سلامت و شفای واقعی است ،‌ بیدار نماید. با توجه به اینکه آگاهی ، از فضایی ورای ذهن هوشیار ما منشاء‌ می گیرد ،‌ می توانیم چنین نتیجه‌گیری کنیم که سرچشمه آگاهی در واقع همان منشاء اَبَر هوشیارِ درونِ وجود ماست .

از سوی دیگر ، با دانستن این‌که این درمان،از انرژی فردِ شفاگر نمی کاهد ، به این نتیجه می رسیم که در واقع انرژی متفاوتی را نسبت به آنچه برای فعالیتهای روزمره‌مان استفاده می کنیم ، فعال می‌کند.
همه ما انسانها پتانسیل‌های نهفته‌ای داریم که در اکثریت افراد غیر فعال است و نیاز به بیدار شدن دارد .
ابرهوشیاری می تواند عملکرد تالاموس و سیستم پری نوریال را به نحوی هدایت کند که انرژی را ایجاد و آن را از طریق دستانِ فردِ شفاگر به عضو مبتلا برساند . به بیان ساده‌تر می‌توان انرژی را مجموعه ای ویژه از انرژی بیومغناطیسی و سایرانرژی هایی دانست که ذهن اَبَرهوشیار،‌ کیفیت آنها را دقیقاً متناسب با نیازِ عضوِ مبتلا که در زیرِ دستانِ شفاگر قرار دارد ، تعیین نموده و فرایند درمان را آغاز و تکمیل می نماید .

بنابراین می توان چنین تصور کرد که هر چه ابعاد عالی ترِ ذهنِ اَبَرهوشیار برای ایجاد مجموعه هایی قویتر و مؤثرتر از انرژی از لحاظ فرکانس و قدرت ، بیدار شود ، می توان در موارد بیماریهای سخت و پیچیده ، با سرعت بیشتری به درمان بیماری پرداخت.

در این صورت شفابخشی ، شامل ترکیبی از عشق ، همدردی و محبت خواهد بود که عضو آسیب دیده را هر چه بیشتر برای ترک الگوهای قدیمی و بازگشت به سلامتی تشویق می‌کند .
یک درمانِ شفابخشیِ مؤثر و قوی ، قابل تشبیه به تعمیرکارِ فوق العاده ماهری است که بر اساس تجربه و درک بیشتر خود ،‌ قادر به انجام تعمیراتی می باشد که از عهده سایر تعمیرکاران خارج بوده است.
وقتی به تدریج آگاهی خود را افزایش داده و عمیقتر از پیش به شفابخشی خود می پردازیم ، پتانسیلی که در درونمان به عنوان یک شفاگر وجود داشته ،‌ هر چه بیشتر بیدار می شود تا جایی که ما را قادر می سازد با ابعادی متعالی تر از ذهن اَبَرهوشیارمان ارتباط برقرار نموده ، مهارتهای والاتری را کسب نماییم .

یکی از توانایی های بسیار جالب انرژی بخشی، درمان از راه دور است.
همان‌گونه که پیشتر توضیح داده شد ، نحوه درمان از طریق دستها هنگامی که شفاگر در مجاورت فرد بیمار قرار گرفته باشد از طریق تأثیرات القایی میدانهای بیومغناطیسی آنها قابل درک است ، اما درمان از راه دور را درشرایطی که ممکن است شفاگر نه تنها کیلومترها از بیمار خود فاصله داشته باشد بلکه نسبت به هم در دو سوی مختلف کره زمین باشند ، از نظر علمی چگونه می‌توان توجیه کرد؟‌
ادامه دارد...مشاهده پیوست 113
درود بانو و سپاس از مقالات جالب اما ادامه این قسمت کجاست در مورد از راه دور
 

سعید شیرزادی

کاربر ویژه
هر چند تشخیص بیماری ها، تجویز دارو با درمان پزشکی کلاسیک است، ولی انرژی درمانی نیز با اکسیژن رسانی و سم زدایی یاخته ها و تنظیم کارکرد آنها و تقویت زیست نیرو ، همراه با پزشکی کلاسیک می تواند بیماران را در رهایی از بیماری و کوتاه کردن دوره نقاهت کمک کند.
تجربه نشان داده که انرژی درمانی در سم‌زدایی و بازگشت یاخته ها به عملکرد طبیعی خود مؤثر است. پس از ویرایش تقدیم نگاه شما.
پایان
درودبیکران بشماخانم هاشمی عزیز. واقعا خیلی مقاله علمی جذاب وآموزنده ای بودند خیلی استفاده بردم سپاس فراوان🙏🙏🙏
 
دوستان عزیز سوالات را در بخش سوالات بپرسید در بخش تجربیات یا بخش دیگری نپرسید. فقط سوالاتی که در بخش سوالات پرسیده می شود جواب داده می شود
بالا